در کتاب "جانور التحقیق و الاکتشافات فی جنگلیه" آمده است که مریدی شیرجه زنان به حجرهی خواجهای وارد شد. مرید مغز گوره خری بی درنگ پرسید: یا خواجه رابطه سمی که میگویند چیست؟
خواجه در آن واحد لب به سخن گشود و گفت:
به رابطهی میان موجوداتی که دارای سم و زهر کشنده هستند رابطه سمی میگویند. مثلا وقتی یک مار افعی با ماری دیگر ارتباطی برقرار کند، حال میخواهد این ارتباط یک سلام و احوال پرسی ساده باشد یا یک رابطه هدفمند رو به بقا، این گونه رابطه را سمی می گویند. زیرا این رابطه میان دو موجودی برقرار شده است که در طبیعت آنها سم یا زهری کشنده نهفته است. یا مثلا رابطه میان دو عقرب کشنده. این نیز یک رابطه سمی ست. زیرا این موجود نیز دارای زهری کشنده است.
مرید در حالیکه کیسه صفرای وجودش از شدت گهرباری این دانش و اطلاعات داشت به کبدش التماس آب یخ میکرد به یکباره تشنج کرد و در حجره خواجه جان به جان آفرین تسلیم نمود.