یک چیزی خواندم صفحه اول ویرگول با عنوان چگونه از این روزهای سختِ بی اینترنتی بگذریم؟ و با وجودی که حوصله ندارم میخواهم یک چیزی بگویم/بنویسم با شمایی که کماید، که گُماید و هرچه و هرکه هم باشید همانندِ من اختهاید و ما همهمان اختهایم و حتی نمیدانیم در این روزهایِ سختِ بیاینترنتی* باید چهکار کنیم. اگر آب و برق بود زنگ میزدیم که کِی وصل میشود ولی این لحظه حتی نمیتوانیم گوگل کنیم که کجا زنگ بزنیم و راستاش را بخواهید گوگل هم نمیکنیم چون ناباور است این لحظه، آنقدر ناباور که خیلی از آنها که میتوانستند بروند و نرفتند هم امروز پروندهی نرفتنشان از ایران را دارند بازنگری میکنند که بروند.
دیگرانی که اینجا مینویسند را نمیدانم ولی من این لحظه میدانم ضریبِ هوشی انسانِ فارسیزبان آنقدری هست که اگر دارد این را میخواند به رفتن فکر کرده و این فکرکردن هم از این نبودِ اینترنت شروع نشده، نبودِ اینترنت اما تشدیدی** است بر آنچه تا به امروز از زندگی کردن در ایران فهمیدهایم و امید یا احتمالِ تغییر که در نظر گرفتهایم.
من تا اینجا حاشیه رفتهام، اما این لحظه خیلی ساده میخواهم بگویم بعدِ این چند خط بنشینید پشتِ کیبرد یا قلم و کاغذ بردارید و همراهِ فکر کردن بعضی چیزها را یکبار بنویسید. یکبار بنویسید که هستید، چهکار میکنید و چه دارید و در این داشتن خواهشا هوشتان آنقدری باشد که ماشین و خانه و الخ را ننویسید. خانواده، رفقا و خیابانهایی که دوستشان دارید را بنویسید. علتِ زندگیکردنتان را اگر درک کردهاید بنویسید و در آخر آن چیزهایی که میخواهید را بنویسید. باقیاش را من لازم نیست چیزی بگویم. برای همین به جایِ پایان بندیای که میشد نوشت میخواهم خیلی ساده برایتان بنویسم اگر کاری از دستتان برای بهتر کردن اینجا بَرنمیآید؛ اگر این لحظه پشتِ شیشهی گوشیتان زندانیِ تا به هروقتاید لطفا درست دو را با دو جمع کنید و نمانید؛ اگر هم که کاری ازتان بَرمیآید که دمتان گرم، پیشانیِ ناپیدایتان را میبوسم.
* نویسنده متن اصلی من را بابت استفاده بیجا از نیمفاصله ببخشند :-"
** علامتی به شکل «ــّـ» و مانند دندانهی «ﺳ» که بالای حرفی گذاشته شود تا آن حرف مشدد تلفظ شود و الخ.