ویرگول
ورودثبت نام
پرهام غدیری‌پور
پرهام غدیری‌پور
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

فروشی است

ابوبکر شبلی عارف شوریدهٔ قرن سوم هجری است. آنچه می‌خوانید حکایتی است از رفتار عجیب او دربارهٔ «گفتن نام خدا، بدون یاد خدا»؛ نکتهٔ متناقضی که امروزه به آن توجه نمی‌شود.
این حکایت را «ترجمهٔ رسالهٔ قشیریه» آورده که از کتاب «سیبی و دو آینه» نقل می‌کنم.
آنچه میان قلاب می‌بینید، توضیح است که برای آسانیِ خواندن اضافه کرده‌ام.

حکایت:
«شبلی را پسری بود، نام وی ابوالحسن، بمُرد. مادرش جَزَع [زاری] می‌کرد و موی خویش بِبُرید.
شبلی اندر گرمابه شد و آهک [واجبی] به روی خویش کرد تا مویِ رویْ همه بشُد [زایل شد].
به تعزیت می‌آمدند می‌گفتند: این چیست، یا ابابکر! [چه‌کار کردی با خودت؟]
[می]گفت: اهل خویش را موافقت کردم. [با عیال همراهی کرده‌ام.]
یکی از ایشان گفت: بگو تا چرا کردی؟!
گفت: من دانستم که شما به تعزیت [تسلیت] خواهید آمد و خواهید گفت که «خدایت مزد دهاد!» من مویِ رویِ خویش فدا کردم تا بدان مشغول گردید [حواست‌تان پرت شود] و ذکر خدای (عزّ و علا) [را] به‌غفلت [بدون توجه] بر زبان خویش نرانید.»

عکس از دیجی‌کالا: این محصول فروشی است.

گفتن نام خدا، بدون یاد خدا
گفتن نام خدا، بدون یاد خدا
https://virgool.io/@wa.eppagh/%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D9%87%D9%82%DB%8C-fapzlcgvx7wl
https://vrgl.ir/2eo3Z
https://vrgl.ir/bTdH7
https://virgool.io/@wa.eppagh/list/jsabxxqcte7b
عارفانمتون فارسیذکرعبادتحکایت
ویراستار و وب‌نویس و کتابدار، علاقه‌مند به: دانش، فناوری، هنر، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و باستان‌شناسی، طبیعت و محیط زیست. صاحب نظران منت بگذارند و چیزی بفرمایند تا بیاموزم. linkedin.com/in/eppagh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید