روان شناسان دریافتند که کمال گرایی نیز جنبه های مثبت و منفی دارد. در نیمه دوم قرن بیستم، روان شناسی به نام «هاماچک»، کمال گرایی را به بهنجار و نابهنجار تقسیم کرد.
کسانی که کمال گرای بهنجار یا سازگارانه هستند معیار های بالایی را برای خود در نظر می گیرند اما به جای اینکه رسیدن یا نرسیدن به آن معیار ها برایشان مهم باشد، نفس تلاش کردن برای رسیدن به هدف برایشان اهمیت دارد.
برخلاف کمال گرایی بهنجار، کمال گرایی نابهنجار به همان تعاریف اولیه نزدیک تر است؛ کمال گرایان نابهنجار یا روان رنجور، بیشتر در فکر آن هستند که مبادا اشتباهی از آنها سر بزند. آنها هیچ وقت کاملا احساس پیروزی نمی کنند. آنها حتی اگر از دیگران بهتر کار کنند، باز هم احساس رضایت نمی کنند. این افراد هرچقدر هم که به موفقیت دست پیدا کنند، راضی نیستند و خود را سرزنش می کنند و هدف بالاتری را در نظر می گیرند. آنها در این زنجیره بی انتها گیر می کنند و همیشه با خودشان درگیرند.
برای اغلب ما پیش آمده که از ترس عالی انجام ندادن کاری، دست به اقدام نزده ایم. این خلاصه ترین بیان ممکن در خصوص ایده آل گرایی است. اگر شما هم قبل از انجام هر کاری دنبال بهانه هایی هستید که مانع عالی شدن می شوند، اگر شما هم به این فکر می کنید که اول باید همه چیز را تمام و کمال و از بهترین و ایده آل ترین نوعش فراهم کنید و بعد دست به کار شوید، اگر شما هم فکر می کنید برای نوشتن یک مطلب که از تجاربتان نشات می گیرد باید اول یک نویسنده تمام عیار شوید و بعد اقدام کنید، شما یک انسان ایده آل گرا و کمال گرای نا بهنجار هستید.
دانشمندان علوم رفتاری دریافته اند که بعضی افراد جوری بزرگ شده اند که معیارهای موفقیت شان را دست بالا می گیرند. آنها این ویژگی شخصیتی را کمال گرایی یا Perfectionism می نامند. کمال گرایی بستری را آماده می کند که آنها اضطراب زیادی را تجربه کنند.
نقاشی که آن قدر نمایشگاه برگزار نمی کند تا موزه هنرهای معاصر بیاید سراغش،دانش آموزی که موقع انتخاب رشته دانشگاهی، فقط دانشگاه تهران را وارد برگ انتخاب رشته می کند، ورزشکار یا مربی ای که همه مساوی گرفتن ها را یک شکست مفتضح می داند،؛ همه و همه نمونه های افراد کمال گرا هستند. ته تمام این آرمان های بالابلند، یک ترس ظریف از شکست خوردن خوابیده است؛ ترسی که موجب می شود فرد همیشه در حالت تنش و اضطراب باشد.
نگرش کمال گرایانه ، یک دور معیوب را بوجود میآورد. افراد کمال گرا ، نخست مجموعهای از اهداف غیر قابل دسترس را ردیف میکنند. در گام بعدی در رسیدن به این اهداف شکست میخورند، زیرا دسترسی به آن اهداف غیر ممکن میباشد. در گام بعدی ، زیر فشار میل به کمال و ناکامی مزمن غیر قابل اجتناب ناشی از آن، خلاقیت و کارآمدی آنها کاهش مییابد. و بالاخره این روند، افراد کمال گرا را به انتقاد از خود و سرزنش خود هدایت میکند که نتیجه این روند نیز عزت نفس پایین میباشد. این مسایل ، احتمالا اضطراب و افسردگی نیز به همراه خواهد داشت.
کمال گرایی نیز طبق تعریف روان شناسان یک ویژگی شخصیتی است. احتمالا در کودکی یاد گرفتهاند که دیگران با توجه به میزان کاریشان به آنها بها داده اند، در نتیجه احتمالا آنها یاد گرفته اند در صورتی به خود بها دهند که مورد قبول دیگران واقع شوند (فقط بر پایه میزان پذیرش دیگران به خود بها دهند). بنابراین عزت نفس آنها براساس معیارهای خارجی پایه ریزی شده است. این امر میتواند آنها را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران آسیب پذیر و به شدت حساس نماید.
افراد کمال گرا ، مشاهدات خود را به گونهای جمع آوری میکنند، که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش ، خطاهای کم ، استرسهای عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست مییابند. در عین حال افراد کمال گرا کوششهای خود را پایان ناپذیر و ناکافی تلقی میکنند.
آنها به جای این که از امکاناتی که دارند لذت ببرند، غصه می خورند که چرا در زندگی به حد مطلوب خود نمی رسند و این امر باعث می شود که همیشه تا حدی افسرده باشند.
منابع: