ویرگول
ورودثبت نام
وینستون خسته‌دل
وینستون خسته‌دلمی‌نویسم تا نفس‌هایم، حقیقتِ نهفته در جهان را لمس کنند...
وینستون خسته‌دل
وینستون خسته‌دل
خواندن ۱ دقیقه·۶ روز پیش

تنها در میانه راه به تن‌ها نیاز دارد

هر چه زندگی بیشتر ادامه می‌یابد، انسان بیشتر به «تَن» نیازمند می‌شود. تَنی که همواره او را بفهمد، درک کند، در آغوش بگیرد، دلداری دهد و گاهی همدم اشک‌ها یا خنده‌های تلخش باشد. تنی که قاضی نه، بلکه وکیل باشد.

راه به گونه‌ایست که «تنها» را معذب می‌کند. هر چقدر هم که قدرت‌مند باشی، اهمیتی ندارد؛ بازهم معذب می‌شوی. اولش آسان است، اعتماد به نفس و لبخندی گوشه لب که چهره را می‌آراید، خودگویی و خودخندی! اما میانه راه فردی دیگر متولد می‌شود. انگار درونت تحول بزرگی رخ می‌دهد. البته این تحول لحظه‌ای نبوده، بلکه حاصل گذر زمان و کسب تجربه است.

باورِ یک «خودِ» جدید در ابتدا مشکل است، اما به مرور می‌شود با آن کنار آمد. اما تنهایی چه؟

«تنها» درمانی جز «تن‌ها» ندارد.

پاسداری از خود، دیگر با تنهایی منافات دارد؛ شاید کمی دیر شود اما در آخر خواهی فهمید که این‌دو باهم نمی‌سازند. زمان می‌برد اما آن تن‌ها بالاخره پیدا خواهند شد؛ درست پس از آن تحولِ حیرت‌انگیزِ درون.

او دیگر درک می‌کند که بدون تن‌ها، عبور از این مسیر سخت و پر چالش ممکن نیست...

تن‌ها می‌تواند یک دوست، معشوقه، یارِ غار، رفیق، همسر، همراه، همسایه و هزار «همِ» دیگر باشد. اما فقط باشد. خالی نباشد. تنها نباشد...

تنتنهاراه
۷
۴
وینستون خسته‌دل
وینستون خسته‌دل
می‌نویسم تا نفس‌هایم، حقیقتِ نهفته در جهان را لمس کنند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید