اشعار ناب رزیتا دغلاوی نژاد | خودشناسی
گهی باران گهی طغیان گهی عالم ز بهر غیر ممکن ها
گهی راه وگهی تار و گهی رویای بی اتمام
گهی روشن زبهر آرمیدن
گهی باور _گهی روشن گهی خواستن ز آغاز توانستن
گهی رویای زود هنگام
گهی باران بی اتمام
گهی خود های با منطق _گهی رویای بی منطق
گهی من میتوانم ها
گهی سمع تجارب های بی پروا
گهی درک وگهی صبر و گهی طاقت
گهی رسواترین جاهل که در بند تکرر ها
گهی تکرار گهی باور گهی آغاز اتمامی دگر
گهی سوزی زبهر خویشتن ها
گهی آری بود بهر شکستن ها
گهی من تو گهی تو من
گهی زین پشت مدور وار
گهی ضامن گهی تیری رها کنده
گهی رویای پروازی سراسر نیله و مکره
گهی عاشق گهی معشوق گهی باور چنان مغرور
گهی آن خودشناسی آن تجسم
گهی انسان به معنای اخص جمله توهم
گهی انسان به رسم آدمیت
گهی آدمیت در عین واقعیت
همان واقع همان انسانیت ها
که با انسانیت دنیا شود شکوفا
شاعر : رزیتا دغلاوی نژاد