سبکهای مدیریتی همیشه برای خود من یه موضوع مطالعاتی جذاب بودند! به نظرم تاثیری که یک سبک مدیریتی میتونه در خروجی تیم بذاره انقدر شگرف و جالبه که اگه یه مدیر سوای همه تخصصها و مهارتهای فنی که داره تمام انرژیش رو سر پیاده سازی یک سبک واحد از مدیریت برای نیروهاش بذاره میتونه به راحتی به خروجی دلخواهش برسه. دو تا از سبکهای مدیریتی خیلی مطرح و معروف، مدیریت ژاپنی و مدیریت آمریکایی نام دارند که البته انقدر جامع، درجه یک و هوشمندانه هستند که باعث شدند الان ایالات متحده و ژاپن هردو از قدرتهای بزرگ مدیریتی و اقتصادی جهان باشند. تو این نوشته میخوام براتون از تفاوتها و ویژگیهای مثبت و منفی این سبکهای مدیریتی بگم تا ببینیم بسته به صنعت یا جامعهای که در اون مشغول به کار هستیم و البته با توجه به روحیات شخصی و فرهنگی خودمون و تیممون کدوم سبک برای مدیریت فردی و گروهی ما موثرتر خواهد بود.
طی تحقیقاتی که توسط Haire Ghisell و Porter انجام گرفته به این نتیجه میرسیم که مدیران ژاپنی به طور کلی از بقیه مدیران در دنیا و به صورت کاملا مشهود از مدیران آمریکایی مجزا هستند!
مدیران ژاپنی به مراتب-در مقایسه با مدیران آمریکایی- بیشتر آماده پذیرش تعاملات دوجانبه انسانی در محیط کار هستند، متناسب با نقشی که در سازمان ایفا میکنند خودآگاهی بالاتری دارند و برای ارزشهای سازمانی احترام ویژهتری قائل هستند. مدیران ژاپنی معمولا نسبت به مدیران آمریکایی اهداف سازمانی مرتبط با مباحث بهرهوری بیشتر، رشد و ثبات سازمانی را نهادینه میکنند.
همسویی و همافزایی بین دستاوردهای شخصی و خلاقیت در مدیران ژاپنی نقش پررنگتری در مقایسه با مدیران آمریکایی دارد و این درحالی است که رضایت شغلی و فردگرایی در مدیران آمریکایی نقش پررنگ تری در مقایسه با همتایان ژاپنی خود دارد.
کارمندان ژاپنی در مقایسه با همتایان آمریکایی خود قابل اعتمادتر هستند و همچنین توانایی پذیرش دستورات مدیریتی که مربوط به سیاستها و رویههای سازمانی است، در آنها بالاتر است.همچنین کار در بالاترین ظرفیت ممکن و کمک به سایر همکاران برای تلاش بیشتر، ارزش سازمانی مهم تری برای کارمندان ژاپنی به حساب میآید.
در مقایسه با کارمندان آمریکایی، مراتب بالای تعهد و تلاش، مشارکتهای سازمانی، روحیه همکاری، پذیرش دستورات و اعتماد به سیاستها و آموزشهای مدیریتی ویژگی حداقلی برای یک کارمند ژاپنی است.
اگه بخوایم به طور کلی این دو سبک مدیریتی رو در یک نگاه و با مثالهای عینی تر مقایسه کنیم به این نتایج خواهیم رسید:
ژاپنی های پدرسالار یا آمریکاییهای خود محور!
اتکا و احترام بسیار زیاد سبک مدیریت ژاپنی به تصمیمات مدیر انقدر زیاده که بعضیها ازش با عنوان فئودالیسم صنعتی یاد میکنند، در مقابل فردگرایی مدیریت آمریکایی انقدر به نقش خود افراد در تصمیم گیری بها میده که در خیلی از اوقات خروجی اون ظهور شخصیتهای مطرح در عرصه مدیریت خواهد بود.
تعهد یا خیانت؟
مدیران ژاپنی تمام تلاششون رو میکنند تا در طول دورهی کاری خودشون در یک کمپانی باقی بمونند در حالی که یه مدیر آمریکایی به تجربهای که در یک شرکت کسب کرده به عنوان بنیانی برای تصاحب یک موقعیت در یک شرکت قویتر و بهتر نگاه میکنه.
یکی برای همه یا همه برای یکی؟
خیلی از مدیران ژاپنی به دلیل تعهد ماورای تصور به سازمان حس کاملی از خودگذشتگی و همیاری را منتقل میکنند و این در حالیست که مدیران آمریکایی به شخص خودشان تعهد بیشتری نسبت به سازمان دارند به طوری که به محض دریافت یک پیشنهاد کاری مناسبتر آن را خواهند پذیرفت.
امنیت شغلی یا مشاغل امنیتی؟
امنیت شغلی برای یک مدیر ژاپنی تضمین شده است، حقوق و مزایای این مدیر گارانتی شده و این مدیر در بحرانهای سازمانی دغدغهی فردی نخواهد داشت اما در شرکتهای آمریکایی به محض قرارگیری در شرایط بحرانی رو به تعدیل مدیران و کارمندان خود میآورند.
نتیجه گیری شخصی من از مقایسه این دوسبک به این صورته که به نظرم هر دو سبک مدیریتی مزایا و معایب خودشون رو دارند، در سبک مدیریتی آمریکایی فردگرایی، نظام سازمانی عمودی، تعهد پایین تر و امنیت شغلی پایین اگرچه در ظاهر شاید یک ضد ارزش به نظر بیاد ولی به شدت باعث تقویت روحیه جنگندگی، رقابت، سیری ناپذیری در سیر پیشرفت و الگوسازی شده.
در سبک مدیریت ژاپنی جمع گرایی، احترام، ارزشهای نهادینه، امنیت شغلی و تعهد ماورای تصور اگرچه باعث ظهور شرکتهایی با نیروی انسانی سختکوش، بهرهور و متعهد شده اما به شدت باعث تضعیف انگیزههای فردی و میل به پیشرفت شده که خروجی این مسئله منجر به تبدیل سرمایه انسانی به یک جامعه عظیم مکانیزه و روباتیک میشه.
شما چی فکر میکنید؟ به نظرتون کدوم سبک برای خود شما یا سازمان شما مناسب تره؟ یا اصلا آیا با توجه به عقبههای فرهنگی و اجتماعی کشور ایران میشه این سبکهای مدیریتی در جامعه مورد پذیرش قرار میگیره یا نه؟