معمولا تو شرکتهای استارتاپی و یا تو بیزنسهای شبکهای، مدیران خیلی سفت و سخت به همه میگن که ما اینجا یه خونواده ایم! اصلا این خونواده بودن شده نماد تاکید بر مسطح بودن ساختار سازمانی شرکت. ولی اگه واقعا به بطن هر شرکتی نگاه کنیم میبینیم که هیچ اثری از خونواده بودن رو نمیشه اون تو دید.
کدوم خونوادهای بچهاش رو از خونواده اخراج میکنه؟ یا مثلا کدوم پدر و مادری با بچهشون جلسه میذارن که بهش بگن "ببین ما فکر میکنیم تو خیلی مناسب این خونواده نیستی و باید دنبال یه خونواده جدید باشی!"؟
حالا بیاید از اون ور به قضیه نگاه کنیم. این موضوع که اعضای یک شرکت اعضای یک تیم هستند چطور؟ خیلی از مدیران سازمانی هستند که با تاکید بر همین جملهی تیم بودن به خودشون اجازه میدن تا یک سیستم بیرحم، خشک و به دور از هرگونه حس اعتماد بسازن.
در واقع این وسط یک برداشت اشتباه و منفعت گرایانه از جملهی "ما یک تیم هستیم نه یک خانواده" رخ داده!
طبق این برداشت خانواده=ناز کارمند رو کشیدن، تیم=بردهداری نوین.
بیزنس دیکشنری یک تعریف کامل و جامع از مفهوم تیم داره.
A group of people with a full set of complementary skills required to complete a task, job, or project.
Team members (1) operate with a high degree of interdependence, (2) share authority and responsibility for self-management, (3) are accountable for the collective performance, and (4) work toward a common goal and shared rewards(s). A team becomes more than just a collection of people when a strong sense of mutual commitment creates synergy, thus generating performance greater than the sum of the performance of its individual members.
به کلماتی که Bold کردم نگاه کنید. چطوری میشه با یک نگاه بیرحمانه که تنها در جهت منافع مدیران یک سازمان هست عبارت "هدف مشترک" رو تعبیر کرد؟ تعبیری که خیلی از مدیران از تیم بودن سازمانشون دارن همین عبارت "کلکسیونی از آدمها"ست. به این معنی که ما تعدادی نیروی انسانی هستیم که دور هم جمع شدیم تا شرکت رو به سمت اهدافی که مدیر سوق میده هدایت کنیم و هروقت مدیر حس کنه ما در جهت این اهداف نیستیم با ما خداحافظی میکنه، سمت شغلی ما رو تغییر میده و یا حقوقمون رو کم و زیاد میکنه.
حلقه مفقوده این نگاه چیه؟ اینه که اگه یه نگاه به تیمهای ورزشی بندازیم میبینیم که اساس و بنیان هر تیم ورزشی موفقی انسانیته. نظریات مدیریت میگن که آدما واسه خاطر سه چیز کار میکنن:
ما با پناه بردن به عبارت "ما یک تیم هستیم" نمیتونیم نقش کالایی به کارمند بدیم، چون در این صورت اصلا نیروی انسانی ما دیگه انگیزه ای براش باقی نمیمونه که بخواد حتی برای منافع شخصی ما(که اشتباهه کاملا) بجنگه. از طرفی داخل جوامع و اصناف کوچکتر وقتی خبر برخوردهای سخت گیرانه و به دور از انسانیت یک شرکت با نیروی انسانیش مطرح بشه دیگه نمیشه انتظار ورودی با کیفیت نیروی انسانی به اون شرکت رو داشت.
پس اگه مدیر یک سازمان هستید به نظرم چند تا نکته رو در نظر بگیرید:
پایین همین پست شما به من بگید، به نظرتون در یک خانواده کار میکنید؟ در یک تیم؟ و یا یک بنگاه نوین برده داری؟