♥ یاد تو ♥
♥ یاد تو ♥
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

ستاره گم شده من

داشتم به آسمون پر ستاره نگاه میکردم
از میان ستاره ها،ستاره ای درخشان به سمت من میامد.
آنقدر نزدیک شد تا در کنار من ایستاد خیلی برایم آشنا بودم ،گویی آن را جایی دیده بودم
از اون خواستم تا خود را معرفی کند
اما اون خودشو معرفی نکرد ولی من چند بار ازش پرسیدم اینقدر برام آشنا بود که ناخداگاه بغلش کردم اما بازم یادم نیومد کجا دیدمش
تو چشمام نگاهی انداختم و چشم هایم را بست
دستم را گرفت و مرا به آسمان برد،میان ستاره های دیگر .
کنار اونا داشتم حس میکردم منم ستارم سرمو چرخوندم که دورمو ببینم اما ستاره خودمو گم کردم
واااااااای......... میون این همه ستاره ستاره من کجاس
خیلی از ستاره های دیگه اومدن به سمت من اما من ستاره خودمو میخواستم هوم
ستاره من گم شد و برگشتم زمین با حسرت به رودخونه ای نگاه میکردم ماهی از آب بیرون اومد
خیلی برام آشنا بود
ماهی باهام حرف زد بهم گفت از چی ناراحتی بغض توی گلوم شکست بهش گفتم ستارمو گم کردم گفت اینکه ناراحتی نداره این همه ستاره هست که میتونن مال تو باشن ، اره ولی هیچکدوم ستاره من نبودن
ماهی به من گفت صبر کن ستارت برمیگرده من مطمئنم اونم داره دنبال تو میگرده منم منتظرش موندم ولی نیومد مدت زیادی گذشت منم هرشب کنار رودخونه با ماهی قرمزم منتظر ستارم بودیم
ماهی دوست خیلی خوبی برای من شد:)
کنار ماهی احساس میکردم دنیارو دارم اما ماهی فقط برام یه دوست بود
من فقط ستارمو میخواستم‌ در خیال من فقط ستاره بود.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اگر نیاز به هاست واسه وبسایتت داری همین الان وارد لینک شو هم از نویسنده حمایت کن هم از پرسرعت ترین هاست ها با قیمت باور نکردنی بهره مند شو
اینجا کلیک کنید


تولید محتوا: آژانس دیجیتال مارکتینگ بلوپلاس

ستارهداستانکداستان کوتاه
قدرت ذهنی خلاق ، تمامی داستان ها برگرفته از واقعیته که با ذهنیت خلاق تلفیق و در نهایت این نوشته ها به شما عرضه میشود
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید