شعرخوانی | علی‌اکبر یاغی‌تبار
شعرخوانی | علی‌اکبر یاغی‌تبار
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

به احترام بیدل

به خاک صدشهید غوطه‌درخون‌خورده نالیدم

که دنیا کوچه‌ای بن‌بست بود و من نفهمیدم



به خود امّید رستن دادم از یأس و ندانستم

که سمکوب سپاه ناامیدی‌هاست امّیدم



سرم گرم دوار حیرت است از وحشت هستن

مسلمان مشنود کافر مبیند آنچه من دیدم



کجاوندا چه کردم یا چه گفتم من که اصحابت

به نامسکون‌ترین سمت جهان کردند تبعیدم؟



پر است از خون و خون و خون و خون و خون و خون و خون

به رنگ ظهر عاشوراست_دور از تو_ شب عیدم



سه دُجْهان شیون از کوچ تو سر رفت و منِ غافل

چنان از حیرت حسن تو پر بودم که نشنیدم



سری در جیب شک بردم فرو وآن‌دم که برکردم

یقین عالمی بر باد رفت از هول تردیدم



در این بازار خوش‌رقصی تنِ ما هردوان خوش چون

به ساز هر خر و خوکی نرقصیدی نرقصیدم



تن ما هردوان خوش کاندرین عصمت ‌فروشی‌ها

نه از ره برد هاروتت نه اغوا کرد ناهیدم



به خاک افتادهٔ عشق توام من آی آزادی

اگر تو تیغ من بسمل وگر تو باد من بیدم



به خون غلتیدهٔ مهر توام من چون شهیدانت

به سرخ خون و پاک اشک خود دادند تعمیدم



به رنگ قطره با دریا شدم جفت و شدم دریا

شدم دریا و چون مادر نوازش کرد خورشیدم



نوازش کرد خورشید از بن جان و شدم ابری

شدم ابری و بر گور شهیدان تو باریدم




علی‌اکبر یاغی‌تبار

شعرغزلبیدلغزل معاصرشعر معاصر
این صفحه به دست دوستداران علی‌اکبر یاغی‌تبار اداره می‌شود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید