شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۳ سال پیشدیو در من، فرشتگان در مندیو در من، فرشتگان در منزخم و زجر تن و روان در منرنج و خنجر، شکنجه و تشویشقسمت اعظم جهان در منجسم در کار تکه پاره شدنروح در کار وحشت من بود…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۴ سال پیشمن از دست دادم...به کردار خاکستر شعلهزادمسوار سمند سبکسیر بادم میان من و تو چه فرق عظیمی تو از دست رفتی من از دست دادمدریغا که مؤمنترین دست دنیاشده خنجر…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۴ سال پیشصدایم کنصدام کن تا که من بمیرم به خاطر صوت نازنینتصدام کن تا که گر بگیرد وجودم از لحن دلنشینت تو ای گرامینصیبهٔ من نجیبهٔ من حبیبهٔ منبیا و بنواز…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۴ سال پیشچندین هزار امید بنیآدم«چندین هزار امید بنیآدم»دارد به باد می رود و با آنتهماندههای زندگی من همدارد به باد میرود و با آن...میدانم آفتاب نخواهم شدسوسوی کوچکی…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۵ سال پیشکهنالگوی غوطهور در خوناز عروض «خلیل بن احمد»، این حصارِ مسقّف موزون، دارد آهسته میزند بیرون، کهنالگوی غوطهور در خون کهنالگوی غوطهور در خون، در عروض عرب نمی…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۵ سال پیش"روزگاری است سخت بی فریاد""روزگاری است سخت بی فریاد"رفتنت باز کار دستم دادرفتم از دوری تو بنویسم دشمن خانگی مجال نداد"روزگاری است سخت بی فریاد"من همان نردبان دیروزمح…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۵ سال پیشدرست بود آنچه فکر می کردمچه شد دقیقاً خودت روایت کن خودت بگو نازنینترین دردم چه شد که از مسلخِ نفسگیرِ دوچشمِ سبزِ تو سر در آوردمچه کردهای با من و جنون منخودت بگو…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۵ سال پیشمادرخدایمعجز تازه وحی منزل! آرمان مقدس من! قطب کامل مراد مطلق! شمس دین مؤنث من!قبل تو از تمامت منزخم بسیار میتراویداز درخت حیات تنهاچوبهٔ دار میت…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۵ سال پیشبعد از تودو پنجاه اسب طوفان-گرده را از گریه پی کردمکه سی سال و دو قرن رفته را این گونه قی کردم: همه همخون و ناهمخوان؛ تو ناهمخونی و همخوانمنِ بعد از…
شعرخوانی | علیاکبر یاغیتبار·۵ سال پیش" فَاَمّا ... "قدم رنجه کن تا سرانجام کار مریدان پیر جنون را ببینینخستین رکب خورده ی آخرین دست خون را ببینیبه خاکم بیا تا به پادافره طالع سرنگون و دل غرق…