قلبم که تند میزند، چشمهایم که برق میزنند، وقتی نمیدانم چطور آن همه محبت را ابراز کنم، میگویم: قربونت میرم. از فعل «بروم» که مضارع التزامی است استفاده نمیکنم؛ وعده نمیدهم به آیندهای که ممکن است بیاید یا نیاید. همان لحظه خبر میدهم که دارم قربانت میشوم؛ که دیگر نمیتوانم این تن و اینهمه احساس را برای خودم نگه دارم، پس میریزمش به پای تو.

قربان مریم رفتم و به معادل بلوچیاش فکر کردم: «ندر» که گاهی بدون فعل استفاده میشود، که میشود همان معادل «قربونت». بعد به فعلش فکر کردم: «ندرت ببوهو» که یعنی قربونت برم. باز هم مضارع التزامی، یک جور دیگر هم استفاده میشود: «من ندرو بح تع» که یعنی من فدایم برای تو... بعد فکر کردم به اینکه چرا در زبان بلوچی واژه برای قربان صدقه کم داریم؛ البته نسترن میگوید کم نیستند، میگوید تو نشنیدهای چون به تو یا جلوی تو نمیگویند، نمیدانم.
یک اصطلاح دیگر هم داریم : «من ندرو پتی چهمان» فعل ندارد؛ نمیگوید گذشته، حالا یا آینده. عشق را به زمان محدود نمیکند؛ میگوید: «من فدای چشمهایت». انگار هویتش فدای چشمهای معشوق شدن است.
و این یک هویت دائمی است، نه عملی مقطعی که از بین برود.
من یک بلوچم و عشق هویت دائمی من است.

پ.ن یک : کلمه ی«ندر» فقط به معنی فدا شدن نیست گاهی به معنی عزیزم هم استفاده میشه. و اینکه بسیار پر کاربرده به خود من هر وقت کاری داشته باشن اینو میگن یعنی هر وقت میگن: «یلدا جان ندر» من میدونم بعدش اضافه میکنن: فلان کار رو انجام بده😂ولی پر کاربرده چون فدا شدن برای ما سخت نیست.
پ.ن دو : تا حالا فقط یه نفر به من گفته : «من ندرو پتی چمان» که اونم بلوچ نبوده، زندگی توی محیط های سخت آدما رو عملگرا میکنه برای همین محبت کلامی کم داریم، کاش بیشتر بودن واسه من خیلی سخته😂😭