مغز ما هیچ گاه به خواب نمی رود و حتی گاهی اوقات در طول خواب انرژی بیشتری نسبت به زمان بیداری مصرف می کند.مغز همواره در موقعیت صحنه ی نبرد و کشمکش میان دو دسته از مواد قرار دارد؛گروهی که تلاش می کنند شما را در موقعیت خواب نگه دارند و گروهی که تلاش می کنند شما را بیدار نگه دارند.منطقه ای در مغز وجود دارد به نام هسته ی فوق بینایی که این بخش دارای نوعی ساعت داخلی و ابزار تنظیم زمانی است که بدون وابستگی کامل به شب یا روز،ریتم بدن را تنظیم می کند.
افراد از نظر خواب متفاوتند :
* 10 درصد افراد مانند چکاوک هستند.سحرخیزند و در حوالی ظهر بسیار خلاق اند و اوایل شب به تخت خواب می روند.
* 20 درصد افراد مانند جغد هستند.در شب بیشترین کارایی و بازده را دارند.دیر می خوابند و سخت بیدار می شوند*وعده ی غذاییی دلخواه آنها شام است و عاشق نوشیدن قهوه هستند.
* 70 درصد افراد طیف میانه هستند و متعادل اند.
خواب می تواند به تشخیص ها و یادگیری و حل مسائل،کمک فراوانی بکند.شما می توانید شب قبل از خواب به موضوعی فکر کنید و صبح ،در حالی که پرانرژی هستید،تصمیم بگیرید.به طور مثال مندلیف اقرار کرده است که ایده ی خلق جدول تناوبی در خواب به ذهن او رسیده است؛نویسنده ی معروف «جان اشتاین بک» جایی گفته است: «برای همه اتفاق افتاده است که مشکلی که در شب نمیتوانستیم حل کنیم، صبح روز بعد با دخالت «کمیته ی خواب» حل شده است.دانشمندان فراوان دیگری نیز تجربه ی مشابهی داشته اند.
چرت های کوتاه قبل از کار های سخت و طولانی،به مقدار زیادی از کاهش کارایی ها در طول کار می کاهد.بنابراین به شما توصیه می کنیم قبل از تصمیم های مهم بخوابید و به ادارات توصیه می کنیم تا مکانی را فراهم کنند تا کارمندان هنگام خستگی بتوانند یک چرت کوتاه بزنند و پرانرژی تر به کار خود ادامه دهند.
اجازه بدهید این قسمت را با یک داستان شروع کنیم تا بهتر متوجه بشوید : سگی در گوشه ی جعبه ی الکتریکی قرار داشت و شوک های الکتریکی به طور مکرر بر بدن او وارد می شد.او در ابتدا خودش را به دیواره ها می کوبید و بسیار تقلا می کرد تا خودش را از این مصیبت نجات دهد؛اما به تدریج متوجه شد دردهایش از بین نمی رود و راه خلاصی ندارد.محققان پس از چند روز،راه فرار را برای او باز کردند اما سگ قادر به درک آن نبود؛زیرا بخش بزرگی از یادگیری سگ از کار افتاده بود و مغز او نمی توانست درست تصمیم بگیرد.
بسیاری از حیوانات و انسان ها زمانی که تنبیه اجتناب ناپذیر شود،به همین شیوه عمل می کنند.استرس های مزمن فرد را به سمت ناامیدی و افسردگی سوق می دهد؛باعث بی نظمی در جریان های فکر،زبان،استدلال،خلاقیت و ... می شود و کارایی مغز را پایین می آورد.
ما به طور کلی استرس را بد نمی دانیم زیرا برخی استرس ها ضروری هستند و بدون آنها زندگی ما مختل خواهد شد.مثل استرس هنگام مورد حمله قرار گرفتن توسط حیوان وحشی
رابطه ی بقا و استرس : در زمان استرس، آدرنالین به سرعت در بدن پخش می شود.مدتی بعد کورتیزول ترشح می شود و ستیز و گریز ناشی از آدرنالین را کنترل می کند و با پاکسازی جنبه های ناخوشایند استرس،بدن را به حالت عادی باز می گرداند.بدون این واکنش های انعطاف پذیر،سریع و منظم،ما قطعا محکوم به فنا و نابودی هستیم.
تغییر نوع استرس از گذشته تا زمان حال : نیاکان ما در دوران بسیار دور استرس های کوتاه مدت و شدیدی را تجربه می کردند.به طور مثال مورد حمله ی ببر دندان خنجری قرار می گرفتند؛اما امروزه استرس های شدید کاهش یافته اند و استرس های مزمن جای آن را گرفته اند.به طور مثال استرس گیر کردن در ترافیک،پرداخت مالیات،حقوق بازنشستگی و ...
تاثیر استرس بر سیستم ایمنی : استرس در ابتدا گلبول های سفید را مجهز کرده و آنها را به جنگ با بیماری ها می فرستد؛اما استرس های طولانی مدت و مزمن،گلبول های سفید را خلع سلاح و تضعیف می کند و این گونه بدن در برابر عفونت ها آسیب پذیر می شود.همچنین احتمال بروز سرطان و سکته های قلبی و مغزی در افراد پراسترس بیشتر است.
اثر استرس بر کودکان : کودکانی که دائما شاهد مشاجره و نزاع والدین خود هستند،استرس بیشتری دارند و هورمون های آنها به هم ریخته تر است.این افراد به طور میانگین ضربان قلب بیشتری دارند،هوش هیجانی و خلاقیت آنها پایین تر است و ورود این افراد بیمار به جامعه،خسارات زیادی به جوامع وارد می کند. همچنین سالانه تعداد زیادی از این دانش آموزان،به دلیل افت تحصیلی،از مدارس اخراج شده و یا ترک تحصیل می کنند.همان طور که قبلا ذکر کردیم،این نوع از استرس به دلیل عدم توانایی کودک در کنترل و مدیریت بر آن،بدترین نوع استرس است و شما با درک این موضوع،به اهمیت مشاوره های قبل از ازدواج و قبل از بارداری پی می برید.
پایان قسمت سوم
برای خواندن ادامه ی مطلب،به قسمت چهارم مراجعه کنید.