تا حالا شده اغلب کارهایی که انتظار داشتین به بهترین نتیجه منتهی بشه ولی نشده رو نصفه رها کنید؟
خب اینجا معمولا پای سمی به نام کمالگرایی میاد وسط، مشکلی که به نظر میرسه تو رفتار اغلب ما ادمها دیده میشه چون میل به کمال از ازل در وجود انسان ها وجود داشته و از بین هم نرفته..
اما ما در جهانی زندگی میکنیم که خیلی چیزها 100 درصد نیست از جمله خودمون در اغلب موارد، پس انتظار بهترین بودن میتونه مارو دچار افسردگی و دلزدگی کنه حتی تو انجام کارهای روزمره.
مسئله بعدی اینه که حتی اگه نابغه هم باشیم نهایتا تو دو، سه یا چهار تا رشته میتونیم بهترین باشیم و در بقیه موارد این توانایی رو نداریم پس توقع همیشه بهترین بودن از خودمون اصلا منطقی نیس اما خلاص شدن از این جریان هم به این سادگیا نیست.
خب راه حل چیه؟؟ به نظر میرسه پادزهر اصلی این سَم، معمول گرایی باشه و به جای کمالگرایی از مفهومی به نام تلاش برای به کمال رسیدن استفاده بشه .
تو این مقاله که خیلی سعی میکنم خلاصه باشه از مطالب نوشته شده در کتاب مشهور "چگونه کمالگرا نباشیم" نوشته "استفان گایز" استفاده شده که واقعا به خود من در تلاش برای رسیدن به معمول گرایی کمک زیادی کرده
با یک نقل قول از دانشمند معاصر فیزیک شروع میکنیم:
وقتی انتظارات کسی به صفر میرسد به معنای واقعی شکرگزار انچه که دارد میشود (استفان هاوکینگ).
به چه چیزایی نباید اهمیت بدیم تا یک معمول گرا باشیم:
مسئله مهم اینه که گاهی هرچی بیشتر به افکار منفی اهمیت بدید تا تلاش کنید که پاکش کنید اون مشکلات و افکار منفی برجسته تر میشه و کل زندگیتونو در بر میگیره پس گاهی فقط باید رها کرد.
برای تمرین، یک کار کوچیک که خیلی وقته به خاطر صد در صد نبودنِ نتیجه انجامش نمیدین و بدون فکر کردن به نتیجه فقط شروعش کنید.
یکم واقع گرایی چاشنی کارتون کنید به جای رویاپردازی، بیاین با یک مثال ادامه بدیم
مثلا بد نیست یک نگاهی به روند پیدایش و توسعه برنامه اینستاگرام داشته باشیم:
حالا عکس بالا توسعه ورژن های متفاوت اینستاگرام تا 2015 هست الان که ورژن 2023 خیلی قابلیت های جدیدی هم مثل استوری و لایو و... بهش اضافه شده ^_^
فک کنم مثال عینی بالا بهتر این مفهوم رو جا بندازه که هیچ چیزی از اولش کامل نیست یا هر موجودی حتی ما ادما، اگر سازنده اینستاگرام معمول گرا نبود و اصطلاحا دُز کمالگراییش خیلی بالا بود هیچوقت دنبال ساخت اینستاگرام نمیفتاد و منصرف میشد الان این موفقیت رو نداشت اصلا.
مسئله ی کمالگرایی تاثیری زیادی هم رو ارتباطات اجتماعی داره ، مثلا افرادی که کمالگرا هستن انتظار دارن روابطشون بدون مشکل پیش بره و انتظار اشتباه از طرف مقابل ندارن در حالی که در جهان واقعی اینطوری نیست و انسان موجودی هستش که ورودش به این زمین با یک اشتباه (هبوط) بوده.
مشکل دیگه ای که پیش میاد اینه که ما کمالگراها همش میخوایم همه چی رو کامل کنیم حتی ادمارو، درحالی که ما خودمون هم کامل نیستیم و این نگاه هم برای ما هم برای طرف مقابل اذیت کننده است.
سم کمالگرایی کشنده تر از این حرفاست...
سال 1994 کرت کوبین ستاره راک گروه موسیقی نیروانا به خاطر کمالگرایی خودکشی کرده و یادداشت زیر رو قبل خودکشی نوشته:
گاهی احساس میکردم که قبل از ورود به صحنه باید از دستگاه ثبت زمان رفت و برگشت استفاده میکردم، نهایت تلاش را کرده ام که ارزشش رابدانم خدایا باور کن ارزشش را میدانم اما انچه انجام میدهم کافی نیست.
البته ناگفته نمونه که این خواننده مشکلات افسردگی و اعتیاد در گذشته داشته ولی حتما اگر کمالگرا نبود میتونست خیلی راحتتر با نقص هاش کنار بیاد وشاید هیچوقت خودکشی نمیکرد.
کلا ما کمالگراها همش درگیر ناکافی بودن همه چیز هستیم، زمان خواب کافی نیست، وقت کافی ندارم برم باشگاه، پول کافی ندارم و...
ما درگیر ای کاش ها هستیم و زمان حال رو رها میکنیم و همش برمیگردیم به گذشته، این دقیقا قدرت تلاش برای آینده رو ازمون میگیره اما راه حلش اینه که جمله فعلا کافی نیست رو جایگزین جمله هرگز کافی نیست کنیم.
طرح انجام برنامه های زندگیتون درحد کمال رو فراموش کنید و سطح توقعاتتون رو بیارید پایین تا بتونید شروع کنید، اگر سطح انتظاراتتون خیلی بالا باشه شاید اصلا شرایط شروع رو نداشته باشید و اینطوری که خیلی از کارهای ما کمالگراها ناتمام میمونه و هی از این شاخه به اون شاخه میپریم...
این قسمت میتونه ادامه داشته باشه...