ویرگول
ورودثبت نام
یاسمن عیسایی
یاسمن عیسایی
یاسمن عیسایی
یاسمن عیسایی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

مردی که هرگز چیزی را فراموش نمی‌کرد

مسابقه پرداخت مستقیم پیمان و ویرگول

سلام سلام. این پست رو برای شرکت در مسابقه ویرگول و پرداخت مستقیم پیمان نوشتم. 💅🏽

فکر کن پرداخت مستقیم (دایرکت دبیت) یه آدمه؛ این آدم رو چطور توصیف می‌کنی؟

آقای دبیت؛ دقیق‌ترین و منظم‌ترین مردی بود که تا به حال از نزدیک دیده بودم. همیشه یک دست کت شلوار مرتب با جلیقه‌ای برازنده می‌پوشید. موهایش را با دقت به سمت چپ شانه می‌کرد و بوی عطر گرم و مردانه می‌داد. از آن بوهایی که انگار با شما حرف می‌زنند و می‌گویند: «همه‌چیز تحت کنترله.» هر چند دقیقه یک‌بار هم ساعت مچی دقیقش را زیر چشمی نگاه می‌کرد تا مبادا کاری ناغافل از زیر دستش در برود.
به قول پدرم: «آدم کیف می‌کنه از معاشرت و همکاری با دبیت! همه‌چیز سر وقت و درست‌حسابی انجام می‌شه.» برعکس پدرم که همیشه کار امروز را به پس‌فردا واگذار می‌کرد و اصلا به‌نظر من همین قانون جاذبه‌ی نیروی مثبت و منفی باعث کشش او به سمت آقای دبیت شده بود. از سوی دیگر، عزیز جون هم معتقد بود که دبیت از بچگی در دکان و دستگاه پدرش حساب کتاب کرده، و همین باعث شده تا این‌قدر دقیق و تر و فرز باشد.
این دقت دبیت حتی در زندگی شخصی‌اش هم نمود داشت. فاصله‌ی سنی میان فرزندانش؟ دقیقاً سه سال و سه ماه! شک ندارم اگر قرار بود خودش زایمان کند حتی ساعت تولد فرزندانش هم یکسان می‌شد!
اما راستش را بخواهید، او هیچ‌وقت تیپیکال من نبود و دوست نداشتم به‌جای همسرش باشم!
به نظرم در این صورت زندگی کاملا قابل پیش‌بینی و حتی لوس می‌شد! این‌که هیچ اتفاق غیرمنتظره‌ای در زندگی‌ات نیفتد و همه چیز مرتب سر جایش باشد مسخره است! مثلا هیچ‌وقت طلبکارها دم در خانه نمی‌آمدند تا به عمه و خاله‌های داشته و نداشته‌مان چیزی نثار کنند یا آمپر باک بنزین هیچ‌وقت به تَه نمی‌رسید و از شنیدن صدای بوقش محروم بودیم! هیچ‌وقت نمی‌توانستم به دبیت همسرم زنگ بزنم و بابت عدم پرداخت قبوض خانه غر بزنم و ا قیافه‌ی حق‌به‌جانب بگویم من دیگر نمی‌توانم و می‌خواهم بروم به خانه پدرم و همه چیز پشت تلفن به خوبی و خوشی تمام می‌شد! (البته من به خانه پدرم هم نمی‌توانستم بروم چون قطعا قبل از برق خانه‌ی من و دبیت، برق آن‌جا رفته بود).
زندگی با دبیت یعنی هیچ‌وقت لازم نبود با دیدن صاحب خانه خودمان را به آن راه‌های معروف و غیرمعروف بزنیم و برای رفت و آمد به خانه به تاریکی پناه ببریم. چون همیشه قبل موعد کرایه پرداخت شده بود:(
شاید با خودتان بگویید که من دیوانه‌ام که این اتفاقات برایم هیجان‌انگیز است و رفتار دبیت کاملاً معقول به نظر می‌رسد. اما به نظر من، دبیت آدم بدی نبود. او ناجی آرامش بود؛ کسی که زندگی را برای دیگران ساده‌تر می‌کرد. شاید دنیا واقعاً به آدم‌هایی مثل دبیت نیاز داشته باشد، اما من؟ من هیجان روزمرگی‌های نامنظمم را بیشتر دوست دارم. در واقع، نه من دیوانه‌ام و نه او اشتباه می‌کند؛ فقط دنیاهای ما با هم متفاوت‌ بود.

#پرداخت_مستقیم_پیمان

پرداخت مستقیمپرداخت_مستقیم_پیماندایرکت دبیت
۴
۱
یاسمن عیسایی
یاسمن عیسایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید