yeDoor
yeDoor
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

سربالایی شده!

حس می‌کنم توی اون قسمت سنگی و اذیت‌کننده‌ی کوهم. سربالایی بدی شده. بیش‌ترش رو اومدم. قله رو هنوز نمی‌بینم اما می‌دونم دیگه نزدیکه. این دفعه از بار قبل بیش‌تر اومدم و خوش‌حالم. می‌تونم ادامه بدم اما نفسم داره تنگ می‌شه. می‌تونم برگردم اما بهم حس شکست می‌ده. ممکنه دیگه نتونم بیام تا این‌جا. داره شب می‌شه و وقت استراحت ندارم. به پشتم نگاه می‌کنم و یادم میاد با چه سختی‌ای اومدم. از تلاش‌هام راضی‌ام اما به خودم می‌گم الان موقع ایستادن نیست. هنوز می‌تونم برم.

مسیر روبه‌رو‌ام رو نگاه می‌کنم و توی ذهنم به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیمش می‌کنم.

باید برسم.

وقتی رسیدم، اون‌جا هر شکلی که بود، راضی‌ام. تا حالا مسیرهام به جای بدی نرسیده. الان «سربالایی شده» برگشتنش آسونه.


دلنوشتهیه دوردلتنگی
مدتی هست دور شدم. این‌جا از احساسات مختلفی که باهاشون روبه‌رو می‌شم می‌نویسم. از اینکه خونده بشن، خوش‌حال می‌شم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید