وقتی دو آدم بالغ تصمیم به زندگی در کنار یکدیگر میگیرند، پیش از شروع زندگی مشترک درباره تمام علاقهمندیها، انتظارات و توقعات خود صحبت میکنند تا مرزهای روانی و جسمی یکدیگر را بشناسند.
در جریان زندگی مشترک، این امکان وجود دارد که هیچ چیز شبیه آن قرارداد نانوشته پیش نرود و اتفاقات غیرقابل پیشبینی رخ دهد.
یکی از آن اتفاقات غیرقابل پیشبینی، بارداری ناگهانی است. به فرض اینکه زن و مرد حاضر در داستان در رابطه با این اتفاق صحبت کرده باشند و موضع هر دو اجتناب_اجتناب باشد این سوال پیش میآید که اگر نظرشان تغییر کرد حق با چه کسی است؟
فرض کنیم سقط جنین قانونی باشد و زن بخواهد به طور خودخواسته به بارداری ناگهانی پایان دهد و بنا به قانون و قاعده حق بر بدن، زن میتواند هر تصمیمی خواست اتخاذ کند اما اگر مرد مخالف این قضیه باشد و بخواهد نقش پدری را بپذیرد، در این میانه حق با چی کسی است؟ زنی که به هر دلیلی نمیخواهد حاملگی و مادرانگی را تجربه کند یا مردی که میخواهد به هر دلیلی نقش پدری را بپذیرد؟
اگر قضیه برعکس باشد زن میتواند به عنوان یک مادر تنها و به انتخاب خودش جنین را دنیا آورد اما در قضیهای که زن میلی به حاملگی ندارد آیا باید به آن تن دهد؟ اگر بله پس قاعده حق بر بدن و استقلال وجودی زن و اختیار بدن چه میشود؟ در این قاطعیت مثبت بدن زن یک مایملک عمومی در نظر گرفته شده که هیچ اختیاری از خود ندارد و به دلخواه دیگری باید چیزی را تجربه کند که هیچ علاقهای به آن ندارد. اگر خیر پس احساس مردی که میخواهد پدری کردن را تجربه کند چه میشود؟ در این قاطعیت منفی نیاز احساسی مرد نادیده گرفته میشود و او را از چیزی که حقش است محروم میکند.
در این موضوع حدوسطی وجود ندارد عقل حکم میکند حق با کسی باشد که موضع خود را شفاف و روشن از همان ابتدای مسیر مشخص کرده است و بدون خودسانسوری علاقیات، انتظارات و توقعات خویش را مطرح کرده است اما همه میدانیم زندگی نسبی است و امکان تغییر نظر وجود دارد پس نمیتوان به طور صد در صد از کسی توقع داشت در میانه زندگی شبیه همان آدم اوایل زندگی باشد و حال واقعا پاسخ به این سوال که حق با چه کسی است؟ واقعا ضروری است اما جوابش را چه کسی میداند؟ من واقعا نمیدانم...
یکتا قطعی