
در مقالههای پیشین درباره این موضوع صحبت کردیم که انزواطلبی چگونه در دوران کودکی شکل میگیرد، چه عواملی باعث تقویت آن میشوند و چطور در بعضی موارد میتواند به شکلگیری علائم مشابه طیف اوتیسم منجر شود اما در این مقاله قصد داریم به مرحلهای فراتر بپردازیم جایی که انزوای طولانیمدت و ناتوانی در مدیریت احساسات و افکار درونی میتواند زمینهساز بروز افکار مزاحم و نگرانکننده در ذهن فرد شود این مرحله شاید دیده نشود شاید شنیده نشود اما در بسیاری از افراد در سکوت ذهن آنها جریان دارد
یکی از مهمترین بخشهایی که باید در دوران رشد و تربیت کودک به آن توجه شود آموزش کنترل افکار است بسیاری از خانوادهها تمرکزشان را صرف مسائل آموزشی و بهداشت فردی میکنند اما مسئله افکار کودک مخصوصاً در حوزههای عاطفی و ذهنی نادیده گرفته میشود
رفتار عاطفی
کودکان در مسیر رشد نیاز دارند یاد بگیرند چگونه احساساتشان را در موقعیتهای مختلف کنترل کنند چه در برخورد با همسالان چه در مواجهه با افراد جدید و مخصوصاً در تعامل با جنس مخالف این مسئله زمانی مهمتر میشود که کودک دچار انزواطلبی یا علائم اولیه اوتیسم باشد چنین کودکانی معمولاً به دلیل کمبود تعامل اجتماعی و تجربه نکردن موقعیتهای ارتباطی طبیعی دچار سردرگمی در مرزهای عاطفی میشوند آنها نمیدانند محبت چیست یا چگونه باید علاقه یا ترس یا خجالت را بیان کنند بنابراین در مواجهه با احساسات شدید یا موقعیتهای ناآشنا ممکن است دچار واکنشهای هیجانی ناگهانی شوند مانند گریه بیدلیل خندیدن بیموقع یا حتی خودآزاری
اوتیسم و افکار مزاحم درونی
در بسیاری از موارد افرادی که در طیف اوتیسم قرار میگیرند یا انزواطلبی شدید دارند دچار نوعی درونگرایی ذهنی میشوند آنها ترجیح میدهند پاسخهای خود را در ذهن خودشان پیدا کنند و ارتباط بیرونی را محدود کنند این اتفاق باعث میشود مرز میان واقعیت و تخیل در ذهن آنها کمکم کمرنگ شود و خیالپردازیهای عمیق جای تفکر منطقی را بگیرد این افراد وقتی با یک فرد جدید روبهرو میشوند یا ایدهای ذهنشان را مشغول میکند ممکن است دچار هجوم افکار درونی شوند که توانایی کنترلش را ندارند این افکار میتوانند منفی مثبت یا حتی آسیبزا باشند و به شکلهای گوناگونی بروز کنند از جمله خندههای بیدلیل گریه ناگهانی یا تمایل به انزوا و آسیب به خود
افکار جنسی مزاحم
در میان نوجوانان منزوی یا افراد مبتلا به اوتیسم یکی از چالشهای رایج مسئله خودارضایی ذهنی و افکار جنسی مزاحم است اما برخلاف افراد عادی این گروه معمولاً تنها به تحریکهای بیرونی مثل فیلم یا عکس متکی نیستند بلکه ذهن خود را به عنوان منبع اصلی خیالپردازی به کار میگیرند مشکل از جایی شروع میشود که مرزهای اخلاقی و خانوادگی در ذهن آنها روشن و قطعی نیست در نتیجه گاه افکاری به ذهنشان خطور میکند که برخلاف اصول اجتماعی و انسانی است مثل تمایلات ناآگاهانه نسبت به محارم
نکته مهم اینجاست که اغلب این افراد از چنین افکاری ناراحت میشوند و احساس گناه یا ترس دارند آنها این افکار را نه از روی لذت بلکه از روی فشار روانی تجربه میکنند و صرفاً برای فرار از تنهایی دردها و احساسات دفنشدهشان به این مسیر کشیده میشوند
خانوادهها باید آگاه باشند که ذهن فرزندانشان فضای پیچیدهای دارد مخصوصاً اگر فرزندشان دچار انزوا اضطراب یا اختلالات ارتباطی باشد نباید از حرف نزدن کودک یا نوجوان خود احساس راحتی کنند بلکه باید به سکوت او گوش دهند و محیطی امن برای بیان افکار و احساسات فراهم کنند تا این هیجانات به شکلی سالم و مدیریتشده تخلیه شوند
در پایان باز هم میگویم مراقب آنهایی باشید که در سکوت زندگی میکنند اگر خودتان هستید کمک بگیرید حرف بزنید مطالعه کنید و نترسید حرف زدن اولین و امنترین شکلِ درمان است
و همانطور که دکتر گابور ماته میگوید
آنچه ما با صدای بلند بیان نمیکنیم در درون ما فریاد میزند
