بعد از ظهر بود و من همین جوری دنبال یه محتوایی بودم که پخش کنم.چون خونه تنهام و کسی نیست،دوست ندارم سوت و کور بمونه.از طرفی هم از آهنگ های بی کلام خسته شده بودم.به فکرم زد اون زمانا که حال هممون خوب نبود و عمیقن احساس تنهایی می کردم،گفت و گو های سهیل علوی خیلی کیف میداد.میفهمیدم هنوزم زندگیه هست و وجود داره.
از بین لیست مهمونایی که داشت اپیزود آقای سرلک خیلی برام جالب جلوه میداد.خیلی برام عجیب بود که چه حرف هایی میتونه داشته باشه.پلی کردم و همینجور که به کار های خونه می رسیدم،پادکست رو هم گوش میدادم.
اول از همه بسیار خوشحال بودم از اینکه این مهمون یکم از فضای دیجیتال و استارتاپ دوره و رنگ و بوی آدم های معمولی تر جامعه رو داره و دوم از همه اینکه کلی اطلاعات مفید گیرم اومد.
بحث از هنر شد چون اسم مکانی که کار میکنن رو گذاشتن آتلیه!
یه آن با خودم فکر کردم که هنر چیه؟
گفتم من نوعی که خیلی هم نمیتونم اظهار نظر بکنم درباره هنر به خودم اینطور توضیحش میدم:
مجموعه آثار یا چیدمانی که وقتی آدم نگاهش میکنه لذت میبره.
اگر دقت کنی به دور و اطراف،همه چیز هنره.یا به قولی آرت!نمیخوام جمله کلیشه ای بگما،ولی به نظرم وجود داره.
توی موسیقی،فیلم،نقاشی و...که به اصطلاح بُلد تره و مفهوم تر برای ما!
بعد گفتم با خودم ببینم چه طور میشه به اشپزی به عنوان هنر نگاه کرد که یهو از بین مثال هایی که میزدن تو پادکست انیمشن رتتویی یادم اومد.اون چیدمان دقیق لایه ها.اون دورچین و اون ظرف.وقتی نگاهش میکنی کلی بهت لذت میده.
یا مثلا وقتی لایه های لازانیا روی هم میان!
به قول سهیل علوی حال میکنی وقتی گوجه خرد میکنی.این حال کردنه نکته مهم داستانه!
تجربه آشپزی دست و پا شکسته دارم و میفهمم چی میگن.
وقتی آشپزی میکنی همون حسی رو داری که وقتی داری نقاشی میکشی.
روحت آزاد میشه.
احساس سبکی میکنی.
به نظرم وقتشه هنر های هفتگانه رو به هنر های هشتگانه ارتقاشون بدیم.اونم با تاریخ غنی کشور ما
و سوال جالب دیگه ای که برام خیلی شگفت انگیز بود اینه که واقعا چرا ما یه آشپز خوب تو طول تاریخ نداریم که اسمش موندگار شده باشه؟
پس تفاوت ها داره آشکار میشه،نه؟