پارسا زندی
پارسا زندی
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

چند خطی از کورس ریه

آدمی نیستم که نجنگیده ببازم اما امتحان کورس ریه نتیجه‌اش از قبل مشخص است. می‌دانم که قیافه‌ام بعد از امتحان مثل هزار و یک میم (Meme) معروف خواهد شد. مرتبط‌ترین آن احتمالاً رامبد جوان است. این اولین باری بود که با هریسون (Harrison's Principles of Internal Medicine) ارتباط برقرار می‌کردم. یعنی راستش کم حجم بودن موضوعات هم بی‌تاثیر نبود اما واقعاً فهمیدم خواندن زبان اصلی نویسنده چقدر با ترجمه‌ی آن توفیر دارد.
راستش حرف زیادی برای این کورس ندارم. تمام تظاهرات بالینی بیماران مرتبط با بخش ریه حول سرفه، تنگی نفس و ویز (نوعی صدای ریوی) می‌چرخد. تازه اگر منت به سرمان بنهد، یک خلط هم به آن اضافه می‌شود که در نهایت خیلی به تشخیص کمک نمی‌کند. شرح حال و سمع بیشترین اهمیت را در این بخش دارند.

کاش رامبد جانِ جوان کپی رایت روی عکس‌هایش اعمال نکند.
کاش رامبد جانِ جوان کپی رایت روی عکس‌هایش اعمال نکند.

وقتی از تست و نکات روی هوا و تشخیص‌های افتراقی بی‌شمار به سطوح می‌آیم، معمولاً فعالیت‌های جانبی را انتخاب می‌کنم. گذاشتن قرار ملاقات با یکی از دوستانم همیشه یکی از انتخاب‌هایم است. اگر از من بپرسند تهران برای تو کجا معنا می‌شود می‌گویم: از بلوار کشاورز تا هفت تیر. روزهای بی‌شماری پیاده این مسیر را طی کرده‌ام. اگر بر نفسم غلبه کنم، از هفت تیر راهم را به سوی خانه کج می‌کنم اما اگر نتوانم، از یکی از خیابان‌های عمودی پایین می‌روم تا به انقلاب برسم. نمی‌دانید در بهار این خیابان‌ها چقدر زیبا می‌شوند. معمولاً سر راهتان گربه‌هایی را خواهید دید که به وضعشان حسودی خواهید کرد. زیر سایه لم داده‌اند. باد خنک می‌خورند و چشم‌های نیمه بازشان نشان دهنده لذت‌های دنیوی است که بر ما آدمیان نهی شده. (شاید هم ما خودمان به خودمان بیشتر سخت می‌گیریم!)

یکی از کارهای دیگرم دیدن سریال هاوس (House (TV series)) است. راستش خودم می‌دانم که پزشکی واقعاً این کیس‌های نادر و پیچیده نیست. سعی می‌کنم مغزم را گول بزنم. معمولاً غرغرهای هاوس با وضعیت من و احتمالا اکثر دوستانم جور در می‌آید با این تفاوت که او واقعا پزشک شده و ما فقط در میانه‌ی راه به چنین وضعیتی افتاده‌ایم.

خیلی از روزها به مسیرم شک می‌کنم. شک می‌کنم که آیا این راه به آنچه در انتهای ذهنم تصور می‌کنم ختم می‌شود یا نه. بیش از این چیزی نمی‌گویم چون برای خودم هم تا همین حد گنگ و نامفهوم است.
این هم دینی بود که بر گردنم مانده بود تا از این کورس برای خودم چیزی به یادگار بگذارم.

تا چه پیش آید...
هجدهم خرداد 1404

Pickwickian syndrome
Pickwickian syndrome


دانشگاهروزنوشتریهپزشکی
یه روزی منم و گیبسون کاستوم دهه۶۰ و یه منظره ناب کانال روزمره:https://t.me/tonnel42 کانال درسی و روزمره‌های پزشکی:https://t.me/doclecterhouse
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید