شانه خالی میکنم از غصه بالا میروم
جور دیگر میشوم، هر بار میبوسم تو را
صورت برگ گلت آزار بیند؟! وای من!
زین سبب با حالتی شکدار میبوسم تو را
"دوستت دارم، فدای صورت ماهت شوم"
این سخن را میکنم اقرار میبوسم تو را
خواب میدیدم که از آب بقا سر میکشم
خواب میدیدم ولی انگار میبوسم تو را
مثل مجنونی که تاج افتخارش لیلی است
در میان کوچه و بازار میبوسم تو را
آرزویم را اگر نقاش، نقاشی کند
طرهی مویت شوم، بسیار میبوسم تو را
دور قبرم را سراسر قاصدک خواهد گرفت
میوزم در باد و بیآزار میبوسم تو را
صبح محشر هم اگر دیدم تو را محبوب من
معصیت را میکنم تکرار میبوسم تو را
۱۶.۳.۱۴۰۲
اصفهان. سجاد حاجیان