زیر درختان کاج چه عاشقانه هوس بوسیدنت در زیر پوستم دوید.
چه تب دار بذر بوسه را نزدیک لبانت آوردم و تو چه بی رحمانه مرا پس زدی! بوسه از لبانم افتاد همانجا، جایی زیر آن درخت دنبالش گشتم . قل خورد و دور شد، دویدم تا بردارمش، و تو چه بی تفاوت دور شدی تا حاشا کنی.
ندیدیاش که زیر پایت رفت و بذر اتش ترکید جنگل گُر گرفت تمام درختان کاج سوختند دود بوسهام در آسمان شهر پیچید تمام شهر خبردار شدند که زیر درخت کاج چه گذشته بود.
باران که بارید، بوسهی هزار تکه شده ام را از آسمان به زمین آورد و در دل خاک فرو کرد. نهال بوسهام رویید که بر تنش، تبِ داغِ هر بوسه، گلی رویاند.
اکنون
هر کجای این دنیا
درخت ارغوان دیدی از بوسیدن معشوقت شرم کن...