زهرا شفیعزاده·۱ سال پیشاز خاطرات تباه نوجوانیخودمو پشت در خونشون دیدم، دیگه زنگ رو زده بودم ،نه راه پس داشتم نه پیش!
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشکتاب بینوشتهاین را جایی پنهان کن، در جیب پیراهنت،پیراهنت، یا کوله پشتیات...
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشتنهایی اگزیستانسیالیست...مگر ما با یکدیگر عهد نبستیم که وقتی هبوط کردیم، یکدیگر را گم نکنیم و مرهم دلهای هم باشیم! چه شد پس؟!
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشدایوِ مرگدیدی تو هم با آن دم مسیحاییات نتوانستی از رفتن منصرفم کنی!این منم روی سکوی پرتاب با مشتی قرص در دهانم، بالا پایین میروم و مرگ را مزمزه می…
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشبوسهی قلوهکن شدهبه زیر درخت رسیدیم، کولههامان را زمین گذاشتیم، تا لبانمان را به هم دوختیم، نفهمیدم از کجا بر سرمان نازل شد!آنقدر مست بوسهات بودم که ندیدم…
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشبرسد به دست عباس معروفی ۲زن و مرد، ریز و درشت مثل زالو به لب دریاچه افتادند و خون مکیدند بالاخره پس از مدتی دریاچهی خون جابجا شد.
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشبرسد به دست عباس معروفیآنقدر مینویسم تا انتقام تمام غمبادهایی که متاستاز و محاصرهات کردند را بگیرم.
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشناجی پروازبا مشت به شیشه میکوبیدم و اسمت را بلند بلند فریاد میزدم که ببینیم، اما تو نه میدیدی نه میشنیدی! فریادهای من انگار زیر آب بود، همگی صامت
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشحرفهای توی چارچوبشومینه رو به خاموشی میرفت که مسعود به خانه رسید. _سلامسلام مادر، خسته نباشی. چه خوب وقتی رسیدی چوبهای شومینه همه دارن خاکستر میشن، به دادش…
زهرا شفیعزاده·۲ سال پیشمرگ در حنجرهام میرقصیدسایه مرگ روی حنجره افتاده بود آنقدر به گلو و دهانم چنگ زده بودم که زیر ناخن هایم خون جمع شده بود