پرسش دوم : تلاشها و رفتارهای ما به چه نحو با حفاظتکردن از خودمان در نسبتاند؟
چند روزِ پیش در یکی از دورههای Coursera ثبتنام کردم با عنوانِ The Strategy of Content Management. یکی از مشقهایی که خانم معلمِ این دوره داده بود این بود که همین الان برو یک دامین با نامِ خودت بگیر، وردپرس نصب کن و از این به بعد هر کاری که کردی را در سایتِ خودت بگذار. من هم فیالفور رفتم دامین را خریدم و شروع کردم به طراحیِ لوگوی خودم و درستکردنِ منو. شاید باورتان نشود ولی آن روز یکی از بهترین روزهای عمرم بود، تا عمقِ جان احساسِ اعتمادبهنفس میکردم. انگار یک فضا پیدا کرده باشم که بیهیچ قضاوتی پذیرای ابعاد مختلفِ وجودِ من باشد: مشاهدات و تأملاتِ پدیدارشناسانه، تولید و مدیریتِ محتوا، گالری نقاشی، کتابچۀ آشپزی و دیگر کارها. و از خودم پرسیدم چرا تابهحال این فکر به ذهنم نرسیده بود.
میدانید این «حفاظتکردن از خودمان» که در پرسش دوم مطرح میشود یعنی چه؟ یعنی از خودمان در مقابلِ قضاوتهای دیگران حفاظت کنیم. یعنی اینکه آدمها دربارهمان چه فکری خواهند کرد بترسیم و خودمان را بهنحوی قایم کنیم تا کمتر قضاوت شویم. شاید همۀ این سالهایی که من نوشتهام و نوشتههایم را کنجِ کشوها قایم کردهام میخواستهام از خودم محافظت کنم. شاید همین حالا که دلم خواسته با آدمی ازدواج کنم که دلخواهِ من است و دلخواهِ خانوادهام نیست و از این بابت پابهپا میمالم و تعلل میکنم، در تلاشام از خودم حفاظت کنم. میبینید؟ این «خود»ی که من درصددِ حفاظتِ از آن هستم، با آن «خود»ی که از ساختنِ سایتاش خشنود میشود فرق دارد. خودِ اول برایش مهم است که تأیید شود، خودِ دوم دوستتر میدارد که همۀ ابعاد وجودش را هرچند پر از نقصان هم باشد در آغوش بکشد و بپذیرد. این است که آن روز که درگیرِ ساماندادن به سایتام هستم بهغایت خوشم، صدایم رساست، قاطع عمل میکنم و میدانم جای هر چیز کجاست و خلاقیتم در حالِ فوران است، اما امروز که خودم و کارهایم و تصورم از آیندهام به انتقاد گرفته شده، لرزانام و در خود فرو رفتهام و منفعلام و گویی نمیدانم باید چه کار کنم.
من گاهی دچارِ حالِ اول میشوم و گاهی دچارِ حال دوم و نمیتوانم جلوی دچارشدنام را بگیرم. اما الان که فکر میکنم میبینم میتوانم انتخاب کنم که براساسِ کدام حال رفتار کنم. شاید انتخابم این باشد که بعد از یک انتقاد توفنده تلاش کنم کاری کنم که بهواسطۀ آن موردتأیید قرار بگیرم، و بدیننحو از خودم حفاظت کنم. شاید اینطور فکر کنم که نسخههایی که دیگران برایم میپیچند ممکن است خالی از حقیقت نباشد، اما فقط من هستم که میتوانم سایتی برای خودم بسازم که ابعادِ مختلف وجودم در آن امکانِ شکوفایی داشته باشند، پس فارغ از اینکه دیگران میخواهند من چگونه باشم، هر بار ببینم من میخواهم چگونه باشم. ببینم که کجاها قاطعام، کجاها صدایم رساست، کجاها قلمام بهنرمی روی کاغذ میلغزد، کجاها خودم را بیشتر دوست میدارم، کجاها خودم خودم را تأیید میکنم و همانجاها بیلچهام را در خاک فرو کنم، دانههایم را همانجا بکارم، هر روز همانجا را بروم آبیاری کنم. آنجاست که محتمل است چیزکی بروید.