ویرگول
ورودثبت نام
زهرا میرزائی
زهرا میرزائی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

تصمیم هایی که سعی میکنم بگیرم!

این روزها درگیر گرفتن تصمیم های مهم هستم. به من میگویند از بین گزینه های موجود یکی را انتخاب کن و روی آن متمرکز شو!

من همیشه برای گرفتن تصمیم های سخت کلی به خودم فشار وارد کردم و فکر میکنم تنها تصمیم درستی که تابحال گرفتم این بود که پشت کنکور نمانم(هر چند گاهی فکر میکنم چرا نماندم؟)

وگرنه بقیه تصمیم هارا بقیه برایم گرفتند! گفتند برو فلان مدرسه،فلان رشته را بخوان،برو فلان کلاس کنکور که حالت از استادش بهم میخورد!

حالا میگویند ما کنار میکشیم تا تو انتخاب کنی و من رها شدم در یک برهوت بی آب و درخت که هیچ نشانه ای برایم نیست تا نجاتم بدهد!

از اینکه انقدر عاجزم خجالت میکشم! ولی شما بگویید مگر میشود بین کلی مورد خوب که اتفاقا به همه شان تقریبا به یک اندازه علاقه داری فقط یکی را انتخاب کنی؟

بعد فکرش را بکن بین این همه یکی را انتخاب کنی، روزها و ماه ها برایش وقت صرف کنی در آخر بفهمی که ای دل غافل! نه استعداد داری نه مخت میکشد که این هارا هضم کند!

بهرحال حسابی درمانده و پریشانم! این بزرگ شدن لعنتی خیلی سخت است و همان حسی را دارم که موقع انتخاب واحد ترم دو داشتم،غر میزدم که کاش این ترم هم مثل ترم یک خودشان برایمان انتخاب واحد میکردند.انگار خودم عادت کردم بقیه برایم تصمیم بگیرند و این بدترین عادتی ست که الان متوجه اش شدم!

این گم شده راهش را پیدا میکند؟ ...


تصمیم سختتصمیم گیری
دنبال بهتر از دیروز شدن، یاد گرفتن مهارت‌های بیشتر و حرفه ای تر شدن، دنبال اینم که یک بخش مهمی از اون کیک بزرگ بشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید