زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

مجموعه اشعار سپید ۰۱


تپش قلبت

پر است از دوستت دارم های مکرر

که هرگز برای من،

به زبان نیاوردی


♡ بهار آمدنی است

در فروردین ماهِ حضورت.

♡ ماه چه بی قرار

از پشت ابرها

برای دیدنت

سَرَک می کشد.

♡ پیله وار

در تنهایی خود می پیچم

تا برسد آن روز

پروانه ام کنی.

♡ تعبیر تمام رویاهایم شده ای

این را،

همه خواب گذارهای شهر

و یوسف می دانند.



چامک های لیلایم ۰۰۳

- ثبت در سایت شعر ماب.


■ مرا ببوس

و دست‌هايت را

در کمرگاهم حلقه كن!

تا به محاصره ات در آید

شهرِ تن ام.

■ نوازش دستانت

بر موهایم بارید

بهار شد

بویِ بابونه گرفت

موهایم.


■ داشتنت کافی ست

جای تمام نداشته هایم.

■ مرا ببوس

بوسه هایت

تضمین می کند

جوانی ام را.

■ ساحلِ آرامش است

آغوش تو

هر زمان زندگی ام

چون دریا، طوفانی است.

■ نگاهم میکنی

بر من آیه،آیه

شعر نازل می شود

گمانم،

تو،

روح الامین من شده ای!.

#لیلا_طیبی

■ تمام راه ها

برای من

می رسند به آغوش تو

همیشه.

#لیلا_طیبی


دلتنگم

این روزها

برای آنچه که بودی

ولی دیگر نیستی!



●■ ماهیگیر:

دستانش همچون ماهی

از دستانم لیز میخورد

و با آه میگوید

تو دیگر ماهیگیر نیستی.

●■ قانون جذب:

نیوتون نیستی

اما خوب می دانی

قانون جذب مرا.


-------------

ای اوج خوشبختی!

هراس افتادنم نیست

به دستانت

ایمان دارم




● تنهای تنها:

کاش می شد

دست خودم را می گرفتم

تنهای تنها

تا آنجا می رفتم که کسی نبود.



گلبوته ی عاشقـانه هایـم

شکوفا است

مادام که تــو

مخاطب خاصم باشی.




زمستان شد

سرد ام است

گرمای دستانت را کم آورده ام



این روزها

همه ندارن!

یکی پولی برای نانی

دیگری دلی برای محبتی.




◇ عــشــقــم شــاعــر اســت،

کــاش مــیــشــد

بــه آغــوش مــیــکــشــیــدم

شــعــرهــایــش را...



◇ دلــتــنــگــمــ...

مــثــل دخــتــرکــے

کــه در گــنــدم زار

بــادبــادکــش،

در آســمــان رهــا شــده و

مــنــتــظــر اســت کــه بــرگــردد...




■ بــهــار جان...

گل کاشتی!

جای شکوفه بر شاخساران

اشک بر چشمان ایران.



■ زمــســتــان تــمــام و

ســال تــحــویــل شــد

اما تــو بــه مــن تــحــویــل داده نــشــده اے...

یــکــبــار هــم کــه شــده

بــه مــوقــع بــیــا...



■ نیستی و

ایت شــبــهــا بــا قــرص هم

خــواب

نــمــے آیــد بــه چــشــمــانــم

مــســکــن بــے خــوابــے هــایــم بود

آغــوشــت...



■ زمــســتــان تــمــام و

ســال تــحــویــل شــد

اما تــو بــه مــن تــحــویــل داده نــشــده اے...

یــکــبــار هــم کــه شــده

بــه مــوقــع بــیــا...



■ مــانــنــد بــهــارے

بــراے مــن

هــر لــحــظــه عــشــقــت

بــر وجــودم

جــوانــه مــیــزنــد.



#چامک

#لیلا_طیبی(نسیم)




مانند ساعت کوکی میمانی

به تو امیدی نیست

یا خواب میمانی

یا سر وقت زنگ نخواهی خورد




حرف هایم را همه گفتم

تو بگو برایم

از ناگفته هایت



از من نگیر بهانه ام را

ای تو تنهاترین

بهانه ی من




امروز را

بدون صبح بخیرت شروع کردم

خدا بخیر کند

بقیه روزم را




❆ ساحل تنت:

مثل موج دریا شده ای

گاهی میزنی مرا

و گاهی می بری

از این خروش بیزارم

مرا به ساحل تنت برسان



❆ ترس:

نه از آدم ها میترسم

نه از ترس هایشان

من فقط

از بی تو بودن ترس دارم



❆ سرما:

چنان سرد شده ای با من

که گمان می برم

چله ی زمستان است.


❆ وقت دیدار:

برای دیدنم

ساعتش را کوک میکرد

اما وقت دیدار را

زنگ نمی خورد

هیچوقت


❆ داشتنت:

حس بدی دارم

دارمت

کنارمی

اما

خیلی وقت است

ندارمت


❆ دلتنگی:

این روزها که دلتنگ می شوم

حرف هایم

از چشم هایم سرازیر می شوند.


❆ بازوانت:

روانشناس اند بازوان تو

تا می گیرند به آغوشم

رام می شود

اسب چموش خیالم.


❆ نگاهت:

فارغ از نگاه های سنگین تو

چه سبک می شوم

وقتی نگاه ات میکنم



#لیلا_طیبی (رها)

لیلاطیبیشعرکوتاهشعرسپیدشاعرمادر
مردی گمنام عاشق لیلا و رها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید