ویرگول
ورودثبت نام
S.Zare
S.Zare
S.Zare
S.Zare
خواندن ۹ دقیقه·۲ ماه پیش

خلاصه شهریور و مهر ۱۴۰۴

این دو ماه پر فشار و پر چالش هم گذشت و امیدوارم از اینجا به بعد بتونم به روال‌های عادی زندگی‌ام برگردم. ما اول مهر اسباب‌کشی داشتیم و چون شرایطم دیگه مثل قبل نبود که بتونم دو سه روزه کل خونه رو تو کارتن‌ها پک کنم و یکی دو روزه هم همه رو سر جای جدیدش بچینم، مجبور شدم خیلی زودتر شروع کنم و کارها رو آروم آروم انجام بدم تا بهم فشار نیاد. که البته چندان هم بی فشار نبود و وسط کارها نیاز به استراحت خیلی بیشتری داشتم و همین چیزا پروسه اسباب‌کشی رو خیلی برام طولانی و سخت کرد. علت اینکه دارم گزارش دو ماه رو با هم می‌نویسم هم دیگه مشخصه چون اون وسطا دیگه نه ذهنم کار می‌کرد نه وقتش رو داشتم که بخوام گزارش بنویسم.

بارداری و نی‌نی

در همون روزهای پر تراکم اسباب‌کشی زمان سونو آنومالی من بود اما دوست نداشتم تو اون شرایط سونو برم و جنسیت بچه رو بفهمم و تا تونستم به تاخیر انداختم و یه روز که دیگه ترسیدم که نکنه تو این بلبشو اتفاقی برای بچه افتاده باشه بالاخره رفتم سونو و خیالم راحت شد. از اونجایی که تولد همسرم نزدیک بود دوست داشتم در کنار تولد، یه جشن تعیین جنسیت ریز هم برای بچه داشته باشیم ولی همسرم دوست نداشت صبر کنه و همونجا از خانم دکتر جنسیت رو پرسید و حسابی تا روز تولدش ما رو اذیت کرد. البته من زیادم اذیت نشدم چون تو سونو یه چیزایی دیدم که نباید می‌دیدم و فقط خودمو زدم به اون راه که مثلا من نمی‌دونم دختره یا پسر :))) الان دیگه فکر کنم شما هم جنسیتش رو فهمیدین ...

اینم کیک ترکیبی تولد و تعیین جنسیت
اینم کیک ترکیبی تولد و تعیین جنسیت

تازگی‌ها هم دارم لگدهاش رو حس می‌کنم و فهمیدم سیب خیلی دوست داره چون هر موقع سیب می‌خورم شروع می‌کنه به لگد زدن و وول وول خورن🤗

عادت‌ها

ورزش: همچنان باشگاه رو می‌رم و به نظرم یکی از بهترین بخش‌های روتینم هست. یه هفته‌ای وسط اسباب‌کشی که خیلی کار داشتیم باشگاه رو نرفتم و چون تحرکم به اندازه کافی زیاد بود با خودم می‌گفتم حالا نیازی به ورزش نیست اما به محض اینکه دوباره از سر گرفتمش متوجه شدم انگار عضلاتم از هم باز شد و خستگیام رو از تنم برد. برای همینه که الان خیلی قدرش رو بیشتر از قبل می‌دونم و میفهمم که چقدر تاثیرگذاره.

شبکه‌های اجتماعی: حذف اینستا از زندگیم خیلی خوب بود و کنترل بهتری روی زمانم بهم داد که خیلی از این بابت راضیم. هفته پیش برای مراسم عروسی یکی از اقوام مجبور شدم دوباره لاگین کنم تا بتونم نمونه کارهای یه سالن رو ببینم و الان که مراسم تموم شده دوباره پاکش کردم که خیالم راحت باشه باز توش گیر نیفتم.

تغذیه: چون تو این دوران اکثرا گرسنمه یا دلم می‌خواد یه چیز خوشمزه بخورم چیزایی مثل چیپس و بستنی پاشون به رژیم غذاییم باز شده بود و خیلی نمی‌تونستم کنترلش کنم. برای همین یه سری جایگزین براشون پیدا کردم از جمله؛ سالاد، متبل، زیتون پرورده، نون خشک چیپسی با پنیر خامه‌ای یا ماست‌وموسیر، توپک خرما و مغریجات. که هم خیلی مزشون خوبه هم خیلی سالم و مقوی‌ان. بعضی مواد غذایی مفید که قبلا می‌خوردم و میلم بهشون کم شده بود مثل تخم مرغ و میوه هم دوباره جای خودشون رو تو رژیم غذاییم باز کردن و شدن پایه ثابت تغذیه روزانه‌ام.

شروع روز: با شناختی که از خودم پیدا کردم متوجه شدم اینکه روزم رو چطور شروع کنم خیلی تو عملکرد کل روزم تاثیر داره و خیلی مهمه که با آرامش و بدون استرس کارها رو شروع کنم. همینطور فهمیدمکه اگر اولین کاری که می‌کنم چک کردن گوشی باشه دیگه نمی‌تونم روزمو درست ادامه بدم و ذهنم دیگه یاریم نمی‌کنه و مدت‌هاست حواسم هست این اشتباه رو نکنم. برای اینکه هر روز نخوام به خودم این چیزا رو یادآوری کنم و تو اون حالت خواب و بیدار فکر کنم که الان باید چیکار کنم یه روتین مشخصی برای خودم چیدم که اتومات از خواب بیدار شدم انجام میدم. از وقتی هم اومدیم خونه جدید به روتین صبحم موزیک رو اضافه کردم که در حین برنامه ریزی و خوردن یه نوشیدنی داغ گوش می‌دم. چند روز یکبار هم صبح‌ها میرم به گل‌هام رسیدگی می‌کنم. یادمه سالهای اول ازدواج که توی خونمون باغچه داشتیم تو برنامه روزانه‌ام یه بخشی بود به اسم موسیقی و گلها و یادمه بقیه که اینو می‌دیدن کلی میخندیدن انگار برنامه بچه‌های مهد کودکه😅 ولی خوب همون کار خیلی رو حالم تاثیر داشت و برام مثل مدیتیشن بود، برای همین تصمیم گرفتم موسیقی و گلها رو برنامم برگردونم😉

از اونجایی که الان خونه‌مون دوباره به پارک نزدیک‌ شده، دلم می‌خواد مثل قدیم یه روزایی هم برم پیاده روی و پادکست گوش بدم. فعلا که هنوز نتونستم براش وقت باز کنم، امیدوارم بتونم به زودی به برنامم اضافش کنم. یادمه قبلا که میرفتم پیاده روی قانونم این بود که اگر تا ۷ صبح تونستم کارهام رو جمع و جور کنم پیاده‌روی می‌رم اگر نه اون روز تو خونه می‌مونم که همین باعث شده بود سحرخیزتر بشم و با انرژی و سرعت بیشتری به کارهام برسم.

برنامه‌ریزی

از اونجایی که من سلطان برنامه‌ریزی به روش‌های مختلفم و هر دوره‌ای از زندگیم یه روشی به کارم میاد الان باز احساس کردم به یه روش جدید نیاز دارم. مسئله این بود که خیلی از تسک‌های روزانه‌ام از اون کاراست که هر روز باید انجام بدم و روتینه و خب لیستم پر می‌شد از این روتینا و اکثر کارهای مهمی که باید انجام می‌دادم بینشون گم می‌شد و گاهی بهشون نمی‌رسیدم و شب با اینکه اکثر کارهام تیک خورده بود ولی کار خاصی هم نکرده بودم و اون کار مهمه مونده بود. هر بار می‌رفتم لوازم تحریر پلنرها رو ورق می‌زدم و هیچ‌کدوم توجه‌ام رو جلب نمی‌کرد تا اینکه یه مدل پیدا کردم که عکسش رو می‌ذارم.

پلنر روزانه لنگر
پلنر روزانه لنگر

با این مدل جدید تسک‌های روتین صبح و شب جدا می‌شن و بقیه کارها به دسته‌های مختلف تقسیم میشه تا بهتر بتونی مدیریتشون کنی. اینطوری هر روز مشخص می‌کنم مهم‌ترین کار روزم چیه و یا کاری رو اگر از صبح می‌دونم ممکنه امروز انجام ندم تو لیست جدا می‌ذارم و اگه انجام نشد خودم رو سرزنش نمی‌کنم. این مدله برای کم شدن اهمال‌کاری من خیلی خوب بود و تا الان که راضی بودم.

کار

اوایل شهریور تصمیم سختی داشتم بین اینکه یه پروژه رو که برام جای کلی یادگیری و پیشرفت داشت قبول کنم یا نه، ولی دیدم وضعیت و شرایط من خودش پر از ابهامه و ممکنه نتونم کار رو با کیفیت و در زمان مناسب به سرانجام برسونم که همین عوامل هم باعث می‌شد استرس بگیرم. در نتیجه بی خیال شدم چون از هیچ بعدی به نظرم کار درستی نبود. الان که مهر تموم شد و وضعیت روزهام رو می‌بینم میفهمم چه تصمیم درستی گرفتم، چون خیلی شلوغ شدم و اینقدر دغدغه‌های مختلف سرم هجوم آوردن که واقعا نمی‌دونم چطور قراره همه این‌ها رو مدیریت کنم. از اتفاقات پیش‌بینی نشده گرفته تا کلی چیز که باید درمورد زایمان و تربیت فرزند و ... یاد بگیرم. انتخاب و خرید وسایل سیسمونی هم که یه طرف دیگه. خلاصه که الان خیلی آهسته و پیوسته فقط فیچرهای جدید یا اصلاحات پروژه‌های قبلی رو انجام می‌دم.

محتواهای مفید

تا قبل از اسباب‌کشی پادکست با من صنما رو گوش دادم و دوره تربیت فرزند دکتر هلاکویی رو شروع کردم. اما بعد اسباب‌کشی بیشتر یوتیوب دیدم و گاهی متمم خوندم. کانال‌ها و لینک‌هایی که به نظرم مفید بود رو می‌ذارم.

یه سری مطلب در زمینه مدیریت زمان و گزارش نویسی از متمم خوندم که برام مفید بود:

چند نکته دربارهٔ ثبت و یادداشت کارهای روزانه (و وظایف کاری)

تعریف کارایی، تعریف اثربخشی و تفاوت کارایی و اثربخشی

انضباط شخصی | نظم شخصی یا نظم درونی چیست؟

ژورنال نویسی (۱) | سهم فکر کردن در گزارش‌هایتان چقدر است؟

دوتا مامایی که تو یوتیوب دارم آموزش‌هاشون رو دنبال می‌کنم و بهتر تونستم باهاشون ارتباط بگیرم:

https://www.youtube.com/@madaraneh_afarinesh

https://www.youtube.com/@zahramoradi_mw

موقع انتخاب تخت بچه، به یه مدل برخوردم به اسم مونتسوری و برام سوال شد که داستانش چیه و چه فلسفه‌ای پشتشه، دیگه رفتم درموردش خوندم و تحقیق کردم که در حین بررسی این ویدیو نظرم رو جلب کرد که با رویکرد BLW هم برای تغذیه مستقل کودک آشنا شدم و خوراک پیدا کردم برای یادگیری ماه‌های بعدی. من همیشه دوست داشتم بچه‌ای که تربیت می‌کنم از نظر فکری و عملی یه بچه مستقل باشه و خودش بتونه کارهاش رو انجام بده و برای زندگیش خودش تصمیم بگیره. برای همین هم قراره اسم پسرمون رو بذاریم آریا به معنی آزاد. با این طرز فکر طبیعیه که وقتی با این متدهای تربیتی روبرو شدم خیلی خوشم اومد چون دقیقا همون چیزیه که دنبالشم و دارم سعی دارم یادشون بگیرم تا بتونم یه انسان مستقل و آزاد رو تربیت کنم.

فیلم و سریال

سریال shrinking
سریال shrinking

خیلی وقت پیش تعریف سریال shrinking رو شنیده بودم و یکی دو تا قسمت اولش رو هم دیده بودیم اما نمی‌دونم چی‌شد که رهاش کرده بودیم. بالاخره بعد مدت‌ها دوباره با همسرم تصمیم گرفتیم ادامش بدیم که واقعا عالی بود، یکی از بهترین و آموزنده‌ترین فیلم‌هایی که دیدم. کلی نکات روانشناسی توش داشت که مخاطب رو با داستان زندگی تک تک افراد درگیر می‌کرد. اعتیادآور نبود و هر قسمتش رو موقع استراحت یا غذا می‌دیدیم و از اون فیلمایی بود که حس وقت تلف کردن بهم نمی‌داد. شنیده بودم که می‌گفتن اگر نمی‌خوای تراپی بری این سریال رو بجاش ببین، راستش من نمی‌تونم این حرف رو تایید کنم اما خوب اونقدر نکته روانشناسی توش داشت که دید آدم رو به مشکلات و مسائل عوض میکنه.

من این مدل یادگیری رو خیلی دوست دارم که به جای اینکه یکی مستقیم بهت بگه درست و غلط چیه به طور ضمنی از محیط یاد بگیری. حتی محیط می‌تونه یه کتاب داستان باشه یا فیلم اما ذهن ما ناخودآگاه داره نتیجه گیریش رو می‌کنه و از هر پدیده‌ای یه درسی برای خودش برمیداره.

سریال ‌This is us
سریال ‌This is us

یه سریال دیگه هم که سبک مشابهی داشت و بعد از دیدن یکی دو قسمت رها کرده بودیم This is us بود که اون رو هم به تازگی دوباره شروع کردیم و چقدر نکته برای والدین و تربیت فرزند داره و چه خوب که قبلا ندیدمش چون هیچوقت تو این حال و هوا نبودم و الان تازه می‌تونم پیام‌هاش رو دریافت کنم.

خانواده سلطان

وقتی داشتیم وسایل رو جمع می‌کردیم و متعجب به کارهای ما نگاه می‌کردن :))
وقتی داشتیم وسایل رو جمع می‌کردیم و متعجب به کارهای ما نگاه می‌کردن :))

وروجک‌هامون هم حالشون خوبه و بعد اسباب کشی اتاق دار شدن. از اونجایی که وجود گرده پر پرنده توی خونه‌ می‌تونه باعث آلرژی نوزاد بشه، توی خونه جدید که اومدیم بهشون یه اتاق کوچولو که کنار آشپزخونه بود رو اختصاص دادیم که همونجا هر چقدر دلشون می‌خواد بازی کنن و پرواز کنن اما پرهاشون تو خونه پخش نشه. از وقتی جداشون کردیم خیلی کمتر می‌تونیم هم رو ببینیم. درسته که آزادی بیشتری دارن برای پرواز و بازی کردن اما این فاصله که بینمون افتاده رو خیلی دوست ندارن و وقتی میرم پیششون مشخصه دل تنگ شدن. ولی خوب چه کنم که چاره‌ای جز این نیست و باید به نبود من عادت کنن.

وضعیت جدیدیشون (اینجا ظرف غذاشون از دستم افتاد و پخش شد کف اتاق)
وضعیت جدیدیشون (اینجا ظرف غذاشون از دستم افتاد و پخش شد کف اتاق)
وقتی هم در بسته است میان پشت شیشه نگاه می‌کنن و پسته برامون میخونه.
وقتی هم در بسته است میان پشت شیشه نگاه می‌کنن و پسته برامون میخونه.

الان هم که دیگه داریم دنبال یه سرپرست و خونواده خوب براشون می‌گردیم تا خیالم‌مون راحت باشه وقتی از پیش‌مون می‌رن جاشون خوبه. با وجود اینکه این مدت هر بار به این موضوع فکر کردم دلم نیومد و گفتم بذار یه کم دیگه بمونن ولی دیگه کم کم وقتشه که ازشون دل بکنم چون زمان زیادی تا اومدن آقا آریا نمونده و باید خونه رو برای ورودش آماده کنیم.

اگر فکر می‌کنید خودتون یا تو اطرافیانتون کسی هست که شرایط نگهداری از این جوجه‌ها رو داره خوشحال می‌شم بهم خبر بدین.

براتون کلی حال خوب و روزهای رنگی آرزو می‌کنم. تا ماه بعد و خلاصه‌ی بعدی به درود🫡

تربیت فرزندمونته سوریعروس هلندیتصمیم گیریروتین
۳
۲
S.Zare
S.Zare
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید