Zeynab mojaver
Zeynab mojaver
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

نگذار پاییز با باران های من تمام شود

راستی دیدی؟؟

دیدی مهر هم آمد و رفت

دیدی آبان هم آمد و رفت

دیدی آذر هم رفت

چشم انتظارت بودم در تمام سال ها

که شاید در این شلوغی

بتوانی به من سر بزنی

قلبم را نوازش کنی

چای تازه دم همیشه در تمام سال ها

انتظار تو را کشید

که بتوانی لبی باهاش تر کنی

امید....

نه حرفی از نا امیدی نمیزنم

میدانم امشب دیگر می آیی

انار را برایت ترکه کرده ام

گل سرخ روی فنجان چای

یک برش کیک دارچین تازه

می آیی دگر ؟؟؟ نه ؟؟؟

امشب بلند است

حتما می آیی

امشب با هم به حافظ تفال میزنم

توبرایم شعر میخوانی

برایم تفسیر های خوب میکنی

وصالمان را برایم میسازی در این شب بلند

می آیی دگر ؟؟؟ نه ؟؟؟

معلوم است که می آیی

قرار بود پاییز به خانه مجنون سر بزنی

نشد. می دانم

اما حال در این شب بلند حتما می آیی

با دسته گلی از نرگس شیراز که محفلمان رو خوش عطر کند

تورا به جان یلدا بیا

برای یک دقیقه هم شده بیا

نگذار پاییز با باران های من تمام شود

مانند هر سال

بگذار برای یک دقیقه هم

عطر کیک دارچین و چای تازه دم همراه گل نرگس و حضور تو

بهترین درام را بسازد

حتی برای یک دقیقه

........


چه ارزشی دارد که چه کسانی نظاره گر باشند

من هستم به اندازه تمام سالن های خالی تائتر

تورا به جان یلدا

تورا به جان برکت یک دقیقه

نگذار پاییز با باران های من تمام شود

یلدابارانپاییزکیک دارچینشب چله
بلاخره که چی بهت میرسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید