زیبا
زیبا
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

که عشق آسان نمود اول

سلام از یکشنبه ی وسطای مرداد


دیشب که رسیدم خونه از خستگی نابود بودم و بیهوش شدم تا خود صبح ، یعنی کوچکترین تکونی هم نخوردم

یه بار بیدار شدم و دیدم که ساعت 5 صبحه، چرخیدم و دوباره خوابیدم تا 7

دوش گرفتم و سرراه پنیر گرفتم .یه مدل پنیر جدید گرفتم ، پنیر کره ای!!!

نون تست هم دیشب از سحر گرفته بودیم .

امروز ناهار ندارم و کل روز باید صبحونه بخورم .

پنیر کره ای با نون تست و نون سنگگ دورو کنجدی

باید یه فکری برای ناهار و شام بکنم.


دیروز فریدون رفت و کولر رو هم درست کرد.

زنگ زدم میگه چرا کار نمیکرد ؟میگه یاتاقان زده بود!!

میگم یعنی چی؟

میگه موتورش سالمه فقط یاتاقان زده که درستش کردم.گفتم یعنی قطعه هم خریدی میگه اره

یاتاقان مگه مال ماشین نبود؟ فکر کنم اینم منو پیدا کرده

به البالوی تو یخچال فکر میکنم.کاش بشه امشب هسته ی همه رو دربیارم و بزارم تو یخچال

پرده ی اتاق دخترم اطو کنم و بدم خودش بزنه

باید برم سراغ سفارش هایی که دارم.خدایی تا اخر هفته بتونم تحویل بدم.

تصمیم گرفتم از امروز شعر حفظ کنم.همیشه دلم میخواست مثل قدیمها شعر بخونم و حفظ کنم

و از اونجاییکه چند روز بود هی داشتم فکر میکردم که کدوم شاعر و انتخاب کنم و .... لذا بر وسواس فکری غلبه کردم و حافظ و انتخاب کردم .چون کم و بیش هم به گوشم خورده راحتتر پیش میره .

امروز غزل 1 حفظ شد

حافظزندگی کارمندیعشق
کارآفرینی که به تازگی کارمند شده سینگل مام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید