ویرگول
ورودثبت نام
Alireza Ziaei
Alireza Ziaei
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

ما چیزی جز تفکرمان نیستیم!


فکر کردن را که ظاهراً همه ما خودبه خود بلدیم، نه؟ مدام مشغولش هستیم. شاید برای بعضی هایمان مشغله ی چندان خوشایندی هم نباشد، و گاهی آرزو کنیم که کاش می شد این مغز مشغول مشوش را خاموش کرد و دمی از رنج فکر کردن و تصمیم گیری راحت شد. یا کسی، پیدا می شد که فکر کردن را به کل به او بسپاریم و خودمان برویم سراغ کارهای خوشایندتر. ولی بلاخره فکر کردن را که همه بلدیم، نه؟

ذهن "نامتفکر" ما اغلب چیزهایی را درست و بدیهی و طبیعی می پندارد در حالی که هرگز درستی یا نادرستی آن ها را ارزیابی نکرده ایم. قضاوت ها و نتیجه گیری هایی می کند که هیچ از ماهیت آن ها خبر نداریم. تصمیم های ریز و درشتی می گیریم و اعمالی از ما سر می زند که خیال می کنیم آگاهانه و با هدف معلوم و برنامه ریزی مشخصی بوده، و بعد شگفت زده و خشمگین می شویم که چرا نتیجه برعکش آن بوده که انتظار داشته ایم. رنج می کشیم و دیگران را رنج می دهیم. و نمی فهمیم چرا. انگار ما نه حاکم بر ذهن خود که اسیر آن هستیم.

آن بیرون هم این ذهنیت را تقویت می کند: نهادهای آموزشی با القا کردن به جای آموزش، حفظ کردن به جای درونی ساختن، به خاطر سپردن دانش پیش تر کسب شده به جای درگیر شدن با روند علمی، و پذیرفتن منفعلانه به جای پرسش گری.

برای رها شدن از شر بند اسارت خود، اولین قدم این است که ما چیزی جز تفکر خود نیستیم. احساسات ما ( خشم، ترس، اندوه، محبت)، آرمان هایمان، تصمیم ها و اعمالمان، همه محصول فرآیندی است که نامش را فکر کردن گذاشتیم، کیفیت زندگی ما مستقیما تابع کیفیت تفکر ماست. اگر تفکر ما نا متفکرانه و نا آگاهانه باشد، اگر سازوکارش را نفهمیم. نمی توانیم تشخیص بدهیم کجایش معیوب است تا اصلاحش کنیم. من در مجموعه مطالب قصد دارم اندیشیدن درباره خود تفکر را به ما می آموزد. یاد می گیریم این ماشین ذهن چطور کار می کند، و می آموزیم که چطور با در اختیار گرفتن تفکرمان، فرمان اعمال خود، فرمان احساسات خود، فرمان نفس خود را در دست بگیریم و مسئولیت زندگی را بپذریم


خودشناسیروانشناسیتفکرحس خوب زندگی
من تلاش میکنم دنبال چیزی هایی برم که دغدغه همه ماست و تجریباتم را باهاتون به اشتراک بزارم. خوشحال می شم دنبال کنید و دیدگاها، احساسات و وضعیتتون را با من به اشتراک بزارید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید