ویرگول
ورودثبت نام
زیبا مغربی
زیبا مغربیکوچ نویسندگی و یادگیری http://zibamaghrebi.ir/
زیبا مغربی
زیبا مغربی
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

آیا زندگی یک مسئله است؟

صبح از خواب بیدار می‌شوم و این جمله در سرم می چرخد: «زندگی مسئله‌ نیست که بخواهی حلش کنی.»

اگوست رودن، متفکر
اگوست رودن، متفکر



زندگی قطعا مساوی حرکت و پیش‌رفتن است و هر وقت که همه چیز درست و درمان کار کند ما از چیستی آن سئوالی نمی‌پرسیم و البته که مواجهه با موانع نیز بخشی از آن است. درست هنگام برخورد با موانع است که زندگی برای ما به صورت مسئله‌ای درمی‌آید که باید آن را حل کرد.

و ما مسائل را تنها با بخشی از وجودمان حل می‌کنیم. آیا زندگی چیزی است که تنها بشود با بخشی از وجود به آن پرداخت؟

ما وقتی با موانع، مشکلات و مانند آن روبه‌رو می‌شویم، آن وقت است که زندگی به شکل یک مسئله خودش را نشان می‌دهد، درست نمی‌گویم؟ و آن وقت است که می‌خواهیم آن را بخشی از مغز تحلیل‌گرمان حل کنیم. حتی اگر زندگی را یک مسئله هم فرض کنیم، آن وقت بهتر نیست برای حل مسئله‌ای که همه چیز ما را دربرمی‌گیرد با همهٔ وجودمان به آن بپردازیم و نه فقط با بخشی از آن؟

اگر به این درک برسیم که زندگی فراتر از توان حل مسئلهٔ ما است، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

اگر با این حقیقت روبه‌رو شویم که قدرت حل آن را نداریم و باید با این معامله حل‌نشدنی سر کنیم، چه می‌شود؟

اگر قرار باشد وجودمان را در برابرش تسیلم کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟

برای حل هر مسئله‌ای ما تمام قوایمان را متمرکز و تلاش می‌کنیم تا برایش راه حلی پیدا کنیم، با این حال فکر کنید که شما قرار است در برابر یک مسئله لاینحل قرار بگیرید و هر تلاشی برای حل آن به معنای، به تعویق انداختن رویارویی با لاینحل بودن آن باشد؟ آیا تجربهٔ «استیصال» را داشته‌اید؟ تجربهٔ «ناتوانی» را چطور؟ و بعد به این فکر کنید که اگر بزرگ‌ترین تجربیات ما در «استیصال» نهفته باشد، چه؟

جایی چنین مفهومی را خوانده بود که میان به زانو در آمدن و به سجده افتادن فاصلهٔ کوتاهی است و این جمله را سال‌ها است با خود دارم. به نظرم آن روزی که به لاینحل بودن معنای زندگی پی ببریم، آن روزی است که می‌توانیم از سطح فکر و حل مسئله فراتر برویم و زندگی را تجربه کنیم. زندگی مسئله نیست و اگر مسئله باشد، مسئله‌ای لاینحل است که جز تسلیم و همراه شدن از ما چیزی نمی‌خواهد، شجاعت رویارویی با آنچه نمی‌شناسیم، تجربهٔ مهمی است، تجربهٔ اجازه دادن برای روان شدن در مسیری ناشناخته و یا به قول سهراب سپهری: غوطه‌ور شدن در افسون گل سرخ.

من که خودم سال‌ها با مغزم به رویارویی با جهان برخاسته بودم، فصل جدیدی از زندگی‌ام را می‌نویسم که در آن «سپردن» خود به جریان زندگی را تجربه می‌کنم، رها کردن ترس‌ها و تجربهٔ زندگی و اشتیاق به ناشناخته‌ها و لاینحل‌ها را...







زندگیسهراب سپهریمعنای زندگی
۲
۰
زیبا مغربی
زیبا مغربی
کوچ نویسندگی و یادگیری http://zibamaghrebi.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید