آن روز که زمین را کندم
و پلههایی ساختم که دریچهای به عمق دریا داشت
جایی را یافتم که بنی بشری به جز من نداشت
جایی پنهان از دنیای مرئی
محو میشوم تا انتهای انتها
لایتناهی را مینوشم و بر که میگردم،
مینشینم و طلوع آفتاب دریایی را تماشا میکنم
خواب ستارههای ریخته در دریا را
پرواز معکوس تا عمق را،
غوطه خوردن معکوس را تا سطح
اوج لذتی دارد و عمق لذتی دیگر