ویرگول
ورودثبت نام
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoeiهیچ مطلبی بی‌هدف نوشته نشده، با خوندن هر مقاله به اعماق ذهن و مغز من سفر می‌کنی و در مسیر شکافت و بررسی احساسات و دغدغه‌هام سهیم می‌شی پس با دقت بخون!!
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

مشکلات بدن من!!

عکس از روزی که موهامو زدم
عکس از روزی که موهامو زدم

از فروردین ۱۴۰۳ تا اسفند ۱۴۰۳ من تمام عکس‌هایی که از دوربین گوشیم گرفته شده بود رو نگه داشته بودم، حالا اونها رو دسته بندی کردم و عکس‌هایی که در طول یک سال گرفته شدن رو کنار هم چیدم تا قاب بزرگتری رو به نمایش در بیارم، این پست از مجموعه پست‌هایی هست که از مستند زندگی من ثبت میشه

دور مچ دست من
دور مچ دست من

این وضعیت مچ دست‌های منه، لاغری بیش از حد من باعث شده با ۲۷ سال سن بدن یک نوجوون لاغر مردنی ۱۵ ساله رو داشته باشم و این باعث تحقیرهای زیادی سمت من شده، هیچ لباسی اندازه من نیست، هیچ جایی نمی‌تونم برم و حرفی برای گفتن ندارم و این عاجز بودن هیچوقت به چشم پدر و مادرم نمیاد، فکر می‌کنین این لاغر بودن انتخاب منه؟ افسوس... کی باور می‌کنه که توی خونه چیزی برای خوردن نداریم؟ توی خونه آقای بانکی حتی یک شکم سیر هم پیدا نمی‌شه!!

لباسی که برای خودم خریدم
لباسی که برای خودم خریدم

بعد از ۳،۴ سال این اولین لباسی هست که دلم خواست واسه خودم بگیرم، خیلی واسش خوشحال بودم اما وقتی رسیدم خونه و پوشیدمش دیدم اندازم نیست، اونجا به زن دست فروش گفتم که "کوچیکترین سایزش رو بده" ولی گفت "این فری سایزه" فری سایز برای کی؟ برای منی که زیر این لباس دنده‌هام مثل کسانی که سوتغذیه دارن بیرون زده و تموم بدنم داره از هم می‌پاشه؟ در نهایت هم این لباس رو به مادرم دادم تا بپوشه چون اندازه من نمی‌شد

ریزش شدید مو و شوره سر
ریزش شدید مو و شوره سر

شاید این عکس‌ها برای شما چندش باشه ولی مستند سازی که قرار نیست گوگولی باشه و اینجا هم خداروشکر "اینستاگرام" نیست که من مجبور باشم بهترین خودمو نشون بدم، موندم کدوم گوشه از بدنم رو نجات بدم، ریزش شدید موهام و شوره سری که امون منو بریده، فکر می‌کنین صد بار از بابام خواهش نکردم منو ببره دکتر؟ مشکل اینجاست که زابل مثل یک روستای کثیف و دورافتاده‌اس که توش دکتر خوبی برای این مسائل نیست و اگر بخوای به فکر پوست و موی خودت باشی باید بری زاهدان که ۳۰۰ کیلومتر دورتره و همین ۳۰۰ کیلومتر رو پدرم حاضر نمیشه بره، تنها زمانی که با کلی التماس اونو تونستم ببرم سال ۹۸ بود که یکبار منو برد دکتر و وقتی دید داروهایی که برای پوست و شوره سر نوشته در مجموع ۳،۴ میلیون شده، پدرم چنان اخمی کرد و تا ۲ هفته حتی جواب سلامم رو نمیداد که حد خودمو بفهمم و دیگه چیزی ازش نخوام!!

کوتاهی موهام
کوتاهی موهام

در نهایت تصمیم گرفتم این موها رو از ته بزنم 🙂 می‌خوام برای کی موی بلند نگه دارم؟ موهای من وز وزی و به شدت بد قلق هستن باید اینها رو کراتینه و احیا کنم ولی پولش رو ندارم و فقط به زور اتوی مو یکم صافشون می‌کنم ولی دیگه نمی‌تونم تحمل کنم

برای آخرین بار صافشون کردم
برای آخرین بار صافشون کردم

چقدر دوست داشتم که "دوست داشته بشم" چقدر دوست داشتم کسی باشه تا خلاهای منو، زخم‌های منو مرهم بذاره ولی حقیقت اینه که کسی دوستم نداره و این یک چرخه‌ی بی‌انتهاست که بچه‌هایی که توی خونواده‌های ناسالم به دنیا میان در نهایت خودشون هم مثل پدر و مادرشون میشن، شاید با خودت بگی "وای نه من مثل پدر و مادرم نمیشم" ولی تبریک میگم دقیقا از همین جا مثل اونا شدی چون اونها هم همین قول رو به خودشون داده بودن که اینطوری ریدن توی زندگیت😏

موهای کوتاه شده من💔
موهای کوتاه شده من💔

در نهایت موهامو زدم و خلاص!!!

موهایی که دوست داشتم دست نوازشی بینشون کشیده بشه و کسی باشه که بهم عشق بده اما در نهایت همشون روانه سطل آشغال شدن، اون روز تازه متوجه شدم که کلی تار سفید بین موهام رشد کرده، موهام داره سفید میشه باورتون میشه؟ دارم پیر میشم ... چقدر دنیا عجیبه، همین ۱۰ سال پیش وقتی دبیرستانی بودم ذوق داشتم که منم تار موی سفید داشته باشم ولی حالا وقتی دیدمش تا ۲ ساعت گریه می‌کردم، دیگه کی می‌تونه یه زن پیر رو دوست داشته باشه؟ هیچکس ... باید این حقیقت رو قبول کنم که هیچوقت دوست داشتنی نبودم حتی برای اون "بابالنگ درازِ" دوست داشتنیم🙂

پست شماره ۱۲۳ / ۶۸۲ کلمه

تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

سایت ویرگول

دوست داشتنیعشقعشق به خود
۱۹
۹
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
هیچ مطلبی بی‌هدف نوشته نشده، با خوندن هر مقاله به اعماق ذهن و مغز من سفر می‌کنی و در مسیر شکافت و بررسی احساسات و دغدغه‌هام سهیم می‌شی پس با دقت بخون!!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید