من يک مهاجرم، از رويايى به رويایى ديگر:)
می خوام...
چوب هری پاتر می خوام و جادوگر توی سیندرلا.
بلیط هتل می خوام و یک هفته مرخصی.
دیلر مافیارو می خوام و خونه خالی.
ماسال می خوام، خودمو بندازم تو ابرا.
ماشین آفرود می خوام، برم کمپ.
فسق و فجور بعد از یه بطری دبل ویسکی می خوام.
مستی می خوام با آهنگای پیشرو و سورنا.
برف ده سانتی می خوام که توش غیب شم.
بچگی می خوام و استرس مشق های نوشته نشده.
نارنگی می خوام، یه پلاستیک دو کیلویی.
انار می خوام، با گلپر و نمک.
کمپ وسط جنگل.
یه اکیپ مثل سریال فرندزو می خوام و یک مسافرت پر فساد.
بلیط رفتن به مریخ رو میخوام، یه طرفه بی برگشت.
هیجان می خوام، بانجی جامپینگ ۳۰ متری.
یه تلسکوپ قوی تو یه زیر شیرونی.
اونجایی رو می خوام که فیلترشکن نخواد.
بغل می خوام، ازونا که انگار دو تا قلب داری.
رسیدن می خوام، بعد از این همه سگ دو زدن!???
مطلبی دیگر در همین موضوع
سرگذشت شگفتانگیز امیلی پولن
مطلبی دیگر در همین موضوع
قدرت مردم یا رسانه؟
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
داستان یک پرداخت؛ مسابقه نویسندگی پیمان در ویرگول