با من بمان..

دو سال پیش وقتی برای مادرم تشخیص بیماری سرطان کبد دادیم، دنیا روی سرم خراب شد. با اینکه پزشک بودم و آشناهای زیادی در حوزه ی دارو و درمان داشتم فلج شده بودم و نمیدونستم باید چه کنم؟ نه مادر، نه پدر و نه برادرم از موضوع خبر نداشتند. برادرم ایران نبود، پدرم در شرایط کاری سختی بود و خودم هم اصلا شرایط خوبی نداشتم. همزمان با اینکه باید به همه خبر میدادم چه اتفاق تلخی برای همه مون افتاده باید کاری میکردم که اعضای خانواده از این موضوع خبر دار بشن و کارهای تشخیصی و درمانی رو شروع کنیم و مرحله به مرحله درست جلو بریم. پزشک های مختلف صحبت های مختلفی میکردند و گاهی حرف های مختلف اون ها با هم تناقض داشت و اجرای یک توصیه جلوی اجرای توصیه های دیگه رو میگرفت.

یکی از اساتیدم کسی بود که در اون سردرگمی وحشتناک دست من رو گرفت و کمکم کرد بفهمم من یک وظیفه ی مهم دارم:

باید کمک کنم که اعضای خانواده ام و بخصوص مادر عزیزتر از جانم قدم به قدم این راه تلخ تر از زهر رو درست و بدون اشتباه یا با اشتباه کم طی کنن. ما نمیتونستیم جلوی تقدیر رو بگیریم اما یک وظیفه ی مهم داشتیم:

مسیر دوره ی درمان رو درست طی کنیم و همزمان در این دوره ای که آرزو داشتیم ختم به خیر بشه درست زندگی کنیم. ما باید:

  • جدیدترین و درست ترین متدهای درمانی رو پیدا میکردیم
  • با کیفیت ترین و همزمان به صرفه ترین مراکز درمانی رو پیدا میکردیم
  • داروهایی که لازم بود رو هرطور میشد پیدا میکردیم
  • پرونده ی سلامت خوب و دقیقی از عزیزمون تهیه میکردیم که هر پزشکی بتونه بفهمه مادرمون دقیقا چه داروهایی مصرف میکنن و داروهایی که میده بر اساس داروهای قبلی مادر باشه
  • مراقب روحیه و سلامت روان خانواده مون میبودیم
  • چون سرطان بیماری بسیار پرخرجیه، مراقب نحوه ی هزینه کردها و بودجه مون میبودیم
  • و به خدا توکل میکردیم

مادر ما یازده ماه بعد از تشخیص بیماری شون فوت شدند اما من همیشه دلم به یک چیز خوشه و خوشحالم که تونستیم بهترین و دقیق ترین کارهایی که از دست مون برمیومد براشون بکنیم. این موضوع خیلی مهمیه چون اگر به خاطر کم کاری ما کاری اشتباه یا کم انجام میشد هیچ وقت تا اخر عمر نمیتونستیم خودمون رو ببخشیم و شاید اگر درست عمل نمیکردیم مادرم رو چندماه زودتر و با شرایط بدتری از دست میدادیم.

این دوره برای من دوره ای بود که نگاه من رو عوض کرد و به عنوان یک پزشک فهمیدم چقدر بیمارها و خانواده هاشون در کشور ما غریب و تحت انواع و اقسام فشارهای جانی، روانی و مالی هستند و حالا تصمیم گرفتم کاری کنم تا اگر خدایی نکرده خانواده ی دیگه ای درگیر این موضوع شد، حداقل یکمی کمتر اذیت بشه و ان شالله بتونیم عزیز خانواده های دیگه رو بیشتر پیششون نگه داریم و چه بسا اگر خدا بخواد کاری کنیم که هرچی زودتر بهبودی کامل پیدا کنن و دوباره دور هم جمع بشن.

ما چکار میتونیم بکنیم؟

خیلی کارها میشه کرد اما من و چند نفر از همکارانم فعلا قصد داریم که در مرحله ی اول کمک کنیم مراحل مختلفی که از زمان شک به بیماری تا درمان نهایی بیماری باید طی کنید رو بهتون در قالب مشاوره بگیم که سردرگم نشید و سریع توی ریل درست تشخیص و درمان بیماری بیفتید.

هزینه اش چقدر هست؟ (‌خیلی دلمون میخواست هزینه نگیریم یا خیلی ارزون باشه اما چون کلا به جای طبابت قراره این کار رو بکنیم و کمک به تعداد بیمار خیلی محدودی رو به عهده بگیریم چاره ای نداریم.)

اولین جلسه ی مشاوره مربوط به آشنایی بیشتر با سرویس و کارهایی هست که ما میکنیم و هزینه اش صد و پنجاه هزارتومان هست که در قالب یک صحبت آنلاین هست. این سرویس فعلا حداقل و حداکثر ساعت کاری نداره و سعی میکنیم چه به صورت انلاین و چه به صورت افلاین هدف مون این باشه که شما سردرگم نباشید و دقیقا بدونید باید چکار کنید و تا جایی که خیال مون راحت نیست که دقیقا دارید مسیر رو درست میرید ادامه بدیم. یک بار دیگه به عنوان جمع بندی بگم در این مرحله دقیقا چه کاری میکنیم:

اول از همه با خانواده تون صحبت میکنیم که ببینیم الان در چه شرایطی هستید و چه اتفاقی افتاده و بیماری در چه مرحله ای هست.

بعدش میایم بر اساس مرحله ای که توش هستیم، متدهای مختلف تشخیص و درمان بیماری رو از معتبرین مقالات علمی دنیا، منابع پزشکی و پزشکان معتبر درمیاریم و جمع بندی میکنیم و بر اساس شرایط بالینی بیمارمون سعی میکنیم با کمک هم تصمیم بگیریم که چکار کنیم تا دقیق تر و بهتر و سریع تر جلوی بیماری رو بگیریم و مطمئن میشیم که داریم راه درست رو میریم.


چطوری با ما در ارتباط باشید؟

برای همچین موضوعی لطفا یا به من به این آدرس ایمیل بزنین یا توی تلگرام به این آیدی پیام بدید.