گفتگو می‌کنم، پس هستم! (۲)

مقدمه:

در زیر یادداشتی که دیروز تحت عنوان «گفتگو می‌کنم، پس هستم!» (۱)، منتشر کردم، نظرهای خوبی رد و بدل شدند که از خود متن، زیباتر و پربارتر بودند. در یکی از این نظرات، کاربر بسیار محترمی با توجه به حکمت ۲۹۳ نهج‌‎البلاغه که در انتهای نوشته آورده بودم و در آن حضرت علی علیه‌‎السلام می‌‎فرمایند: «با احمق معاشرت نکن، که کارهای احمقانه خود را برای تو زیبا جلوه می‎‌دهد و دوست دارد تو هم مثل او باشی.»، چنین نوشتند:

  • «بله باتوجه به سخن زیبای حضرت علی (ع) که بعنوان حسن ختام آوردید، هر گفتگویی که با احمق داشته باشیم خودبه‎‌خود، تبدیل به مجادله خواهد شد. بهترین کار این است که با نادانان گفتگو نکرد.»

و بنده با توجه به تجربه‌‎ای که در این شش سال فعالیتم در سایت ویرگول به دست آورده بودم، به ایشان چنین پاسخی دادم:

  • «البته مجادله هم داریم تا مجادله. اگر دو طرف یک مجادله، حتی کمی عاقل باشند، بدون تردید کم‌‎کم گفتگو کردن را تمرین و یاد می‎‌گیرند ولی اگر هر دو طرف مجادله و یا فقط یک طرف آن، دور از جان شما احمق از آب در بیاید، هرگز گفتگویی شکل نخواهد کرد. نه تنها گفتگویی شکل نخواهد گرفت، بلکه آن مجادله‌‎ای هم که درگرفته، به سرعت، به فحاشی، توهین و بدتر از آن سوق پیدا خواهد کرد.»
در این شماره و برخی از شماره‌‎های بعدی از سلسله یادداشت‎‌های «گفتگو می‌کنم، پس هستم!»، بخش‌هایی آموزنده و عملی از کتاب «اعجاز گفتگو: چگونه مناقشه را به همکاری تبدیل کنیم؟» نوشته‌ی دانیل یانکلوویچ، ترجمه‌ی "نبی سنبلی" را برای شما بازنشر می‎‌کنم. کتابی که مترجم آن، به حق، در مقدمه‎ چنین نوشته است:

کتاب حاصل دو دهه تجربه عملی آقای دانیل یانکلوویچ در عرصه‌های اجتماعی و مدیریتی است...نویسنده کتاب ماحصل تجربه فعالیت‌های خود را در قالب کتاب گردآوری نموده است. وی در این کتاب آزموده‌های خود در چند سال گذشته را به رشته تحریر درآورده و به همین خاطر عمیقاً به صحت آنها باور دارد و بزرگترین مزیت کتاب نیز در همین امر نهفته است، چون آنچه وی مطرح می‌کند با موفقیت از بوته‌ی آزمون بیرون آمده‌اند و صرفاً مجموعه ای از فرضیات ناآزموده و ناپخته نیست. مطالعه‌ی این کتاب را در درجه‌ی اول به تمامی کسانی که مدیریت یک نهاد اجتماعی اعم از یک کشور، یک وزارتخانه، یک اداره، یک خانواده و... را بر عهده دارند و یا قصد بر عهده گرفتن چنین مسئولیتی را دارند و در درجه‌ی بعد به تمامی کسانی که در جامعه زندگی می‌کنند، توصیه می‌نمایم.

بخش‌‎هایی از کتاب «اعجاز گفتگو: چگونه مناقشه را به همکاری تبدیل کنیم؟» نوشته‌ی "دانیل یانکلوویچ"

نمونه‌های تاریخ‌سازی از گفتگو وجود دارد. امّا گفتگو تنها در قلمرو انحصاری کسانی که در عرصه‌ی جهانی عمل می‌کنند قرار ندارد، بلکه این امر در تمامی عرصه‌های بزرگ و کوچک زندگی کارایی دارد.

هر روزه گفتگوهای بی‎شماری _ اعم از رسمی و غیر رسمی، کوتاه مدت و بلندمدت، بین بیگانه و آشنا _ در امکان و شرایط گوناگون صورت می‌پذیرد و شاید اکثر آنها به شکست بیانجامد، امّا آن دسته از گفتگوهایی که با موفقیت انجام می‌شوند، روابط افراد را چنان دگرگون می‌کنند که گاهی به معجزه می‌مانند.

Mr. Yankelovich speaking at the Gerald R. Ford Library in Ann Arbor, Mich., in February 1983. From left are former President Ford, former President Jimmy Carter and David Mathews, head of the Kettering Foundation, which promotes the study of democracy.Credit...Steve Dunbar
Mr. Yankelovich speaking at the Gerald R. Ford Library in Ann Arbor, Mich., in February 1983. From left are former President Ford, former President Jimmy Carter and David Mathews, head of the Kettering Foundation, which promotes the study of democracy.Credit...Steve Dunbar


«معجزه‌ی گفتگو» و نه معجزه‎‌ی محاوره، معجزه‎‌ی مباحثه و یا معجزه‎‌ی مجادله:

اکنون بیان این کلمات برای من آسان است، اما سال‌ها پیش اغراق‌آمیز و غیرطبیعی به نظر می‌رسید. من حتی معنی آنها را هم نمی فهمدیم چه رسد به اینکه به آنها باور داشته باشم. امّا اکنون برای من طبیعی به نظر می‎رسند و من کاملاً به آنها اعتقاد دارم.

اگر شکل دیگری از محاوره (talk) را به جای گفتگو (dialogue) بگذارید، معجزه‌ای تحقق نخواهد یافت. معجزه‌ی محاوره، معجزه‌ی مباحثه، معجزه‌ی مجادله، هیچ یک از این عبارات درست به نظر نمی‌رسند. تنها مفاهمه (گفتگو) است که همچون معجزه عمل می‌کند، زیرا به تنهایی توانایی‌هایی دارد که دیگر اشکال محاوره فاقد آن است.

فرهنگ «وبستر» گفتگو را به عنوان «جستجوی تفاهم و سازگاری متقابل» تعریف می‌کند. من در این کتاب تا حدّ زیادی به این تعریف پایبند می‌مانم امّا تنها از یک لحاظ از آن دور می‌شوم: من تاکید کمتری بر سازگاری خواهم داشت، زیرا نتیجه ی گفتگو همواره سازگاری نیست. در واقع شما ممکن است در نتیجه‌ی گفتگو صرفاً دریابید که چرا شدیداً با فرد دیگری مخالف بوده‌اید، گفتگو به دستیابی به درک و فهم بهتر کمک می‌کند، امّا ضرورتاً سازگاری بیشتر را به همراه نخواهد داشت.

تا همین اواخر اکثر مردم چنین می‌پنداشتند که هیچ مهارت خاصی برای انجام گفتگو لازم نیست:

تا همین اواخر اکثر مردم چنین می‌پنداشتند که هیچ مهارت خاصی برای انجام گفتگو لازم نیست. فرض آنها بر این بود که گفتگو نیز درست شکل دیگری از محاوره است و مطمئناً می‌دانیم که بدون نیاز به قواعدی خاص چگونه صحبت کنیم، بنابراین در گفتگو نیازی به کمک احساس نمی شود. اما ادبیات رشد یافته در دهه‌[ها]ی گذشته نشان می‌دهد که انجام درست گفتگو مستلزم داشتن مهارتی ویژه است.

گفتگو به دلایل گوناگونی ممکن است به شکست بیانجامد، گاهی خشونت، نفرت و بی‌اعتمادی قوی‌تر و شدیدتر از انگیزه یافتن زمینه‌های مشترک است (همانگونه که در مورد صرب‌ها و آلبانیایی‌ها، ترک‌ها و ارمنی‌ها، اعراب و اسراییل صادق است). تفاوت منافع نیز می‌تواند موانع گسترده‌ای بر سر راه گفتگو ایجاد نماید. اما مهمترین دلیل شکست گفتگو: صرفاً این است که به خوبی انجام نمی‌شود.

فیزیک‎‌‌دانان جهان خلّاقانه‌ترین ایده‌های خود را نه در تفکر مجرد، بلکه از طریق گفتگوی با یکدیگر توسعه می‌دهند.

دیوید بوهم (David bohm) که متخصص فیزیک نظری است، از اولین متفکران گفتگو است. وی با کمال تعجب پی برد که فیزیک‌دانان جهان خلّاقانه‌ترین ایده‌های خود را نه در تفکر مجرد (آن‌گونه که افکار کلیشه‌ای عمومی معتقد است) بلکه از طریق گفتگوی با یکدیگر توسعه می‌دهند.

چند دهه طول کشید تا مردم آمریکاه به این نتیجه برسند... !

برای عامه‌ی مردم زمان بسیار زیادی طول می‌کشد تا به یک قضاوت حساب شده و مورد توافق دست یابند. دهه‌ها طول کشید تا آمریکاییان تصمیم بگیرند که بین‌المللی‌گرایی مسئولانه، با تمامی زیان‌های آن، برای ملّت بهتر از انزواگرایی است. برای آمریکاییان چندین دهه طول کشید تا چنان ارزش والایی برای آزادی مطبوعات قائل شوند و از اصلاحیه اول قانون اساسی، حتی زمانی که از آنچه می‌شنوند متنفرند، حمایت کنند. چند دهه طول کشید تا مردم آمریکا بدین نتیجه برسند که یک زن، یک کاتولیک، یک یهودی، یا یک آمریکایی آفریقایی تبار می‌توانند رئیس‌جمهور ایالات متحده باشند. سال‌ها طول کشید تا آمریکایی‌ها افراد مبتلا به ایدز را به عنوان افرادی که شایسته دریافت کمک‌اند بپذیرند و سالها طول می‌کشد تا مردم آمریکا در مورد نقش حکومت در قانون‌گذاری اجتماعی به قضاوتی درست دست یابند. (با اتخاذ شیوه‌های صحیح گفتگو، مباحثه، فرایند دستیابی به قضاوت حساب شده در مورد موضوعات پیچیده می‌تواند تا زیادی تسهیل و تسریع شود.)

مجادله نقطه‌ی مقابل مفاهمه است:

اهل گفتگو تاکید می‌کنند که مجادله نقطه‌ی مقابل مفاهمه است. هدف مجادله برنده شدن در یک بحث و غلبه بر رقیب است.

اما مفاهمه هدف متفاوتی دارد. نمی‌توان گفت که شخصی یک مفاهمه را «بُرد» یا «باخت». در مفاهمه تمامی شرکت‌کنندگان با هم می‌برند و یا می‌بازند. فکر «برد» و «باخت» موجب شکست ایده‎‌ی مفاهمه می‌شود. کسانی که به کار گفتگو اشتغال دارند مشاهده کرده‌اند که بدترین راه ممکن برای پیشبرد تفاهم، برنده شدن در جدل، به زیان دیگری است.

جدول زیر بر اساس نوشته‌های مارک جرزون(Mark Gerzon)، از افراد با استعداد و فعّال در زمینه گفتگو تهیه شده است. این جدول تفاوت‌های بین مجادله و مفاهمه را با هم مقایسه می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه اهل گفتگو بین این دو شکل از محاوره، تمایز قائل می‌شوند:
این جدول را بنده با رنگ «سبز» و «قرمز» کمی تغییر دادم تا به درک بهتر آن کمک کرده باشم.
این جدول را بنده با رنگ «سبز» و «قرمز» کمی تغییر دادم تا به درک بهتر آن کمک کرده باشم.
مباحثه:

اینکه مجادله نقطه مقابل مفاهمه است واضح و روشن است. امّا اینکه مباحثه در کجا قرار می‌گیرد بدین روشنی نیست و مشخص ساختن جایگاه آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. در تمایز بین مباحثه و مفاهمه است که وجه مشخصه‌ی مفاهمه بهتر آشکار می‌شود. بهتر است از جایی شروع کنیم که اختلافی وجود ندارد: و آن این فرض اشتباه است که محاوره‌ی جدّی بین دو نفر مفاهمه است. امّا اگر تعداد بیشتری شرکت داشتند یک مباحثه است. این تمایز مصنوعی موجب سردرگمی در مورد معنی لغوی واژه‌ی «مفاهمه» می‌شود.

چه تفاوتی بین مفاهمه و مباحثه وجود دارد؟

سه ویژگی مفاهمه را از مباحثه متمایز می سازد. اگر هر سه‌ی این ویژگی‌ها وجود داشته باشد محاوره به گفتگو (مفاهمه) تبدیل می‌شود. اگر یک یا چند تا از این ویژگی‌ها وجود نداشته باشد، مباحثه یا دیگر اشکال محاوره در جریان است و نه مفاهمه.

۱- برابری و عدم وجود فشار و زورگویی:

در گفتگو باید با تمامی شرکت‌کنندگان به عنوان افراد برابر برخورد شود... در مباحثه اغلب اعمال نفوذهای ظریفِ اجبارآمیز به کار برده می‌شود...گردآوری افراد دارای مقام و اقتدار نابرابر دورهم، ضرورتاً مانع گفتگو نمی‌شود، امّا دستیابی به آن را مشکل تر می‌سازد.

۲- گوش دادن همراه با احساس همدلی:

اهل گفتگو همچنین در این مورد توافق دارند که ویژگی اساسی دیگر مفاهمه: توانایی شرکت‌کنندگان برای دادن پاسخ صریح و کامل به دیدگاه‌های همدیگر است.

۳- آشکار ساختن پیش فرض‌ها:

نظریه‌پردازان گفتگو همچنین معتقدند که در مفاهمه، برخلاف مباحثه، باید عمیق‌ترین پیش فرضهای افراد مطرح شود. در گفتگو: شرکت‌کنندگان تشویق می‌شوند تا مفروضات خود و دیگران را مورد ارزیابی مجدد قرار دهند و زمانی که این مفروضات مطرح می‌شوند نباید نادیده گرفته شوند و حتی زمانی که شرکت کنندگان با آنها موافق نیستند نیز با احترام آنها را مورد توجه قرار دهند.

انگار شخص شما مورد حمله واقع شده است!

عمیق‌ترین الگوهای فکری ما که به طور تلویحی عمل می‌کنند موجب ایجاد موانعی می‌شوند که ما را از هم جدا می‌سازند... وقتی ریشه‌دارترین مفروضات شما نسبت به این که چه کسی هستید و چه چیزی را در زندگی بسیار مهم می‌دانید، مورد حمله واقع شود، چنان واکنش نشان می‌دهید که انگار شخص شما مورد حمله واقع شده است.

جالب‌ترین تفاوت بین مباحثه و مفاهمه در همین فرایند روشن‌سازی مفروضات و در عین حال به تعویق انداختن قضاوت و نتیجه‌گیری است.

با تمرین و رعایت اصول می‌توانیم بیاموزیم که چگونه وقتی پیش‌فرض‌های حساس مطرح می‌شوند، پاسخ دهیم، بدون اینکه نیازی به حمله به دفاعیات طرف مقابل داشته باشیم و یا وقتی مقدس‌ترین عقایدمان به چالش کشیده می‌‌شود، عصبانیت و هیجان خود را پنهان و یا آشکار نماییم.

  • امیدوارم بخش‌های آورده شده از کتاب "معجزه‌ی گفتگو" را با دقت و حواس جمع خوانده باشید و به دوستانتان هم که مثل بنده در انجام "گفتگو" مشکل دارند پیشنهاد بدهید بخوانند.
سیلی می‌زنم، چون گفتگو کردن بلد نیستم! (به نقل از کتاب «ابلهِ محلّه» اثر «کریستیان بوبن»):

تق... سیلی محکمی به صورت آلبِن نواخته می‌شود. این طرز بیان پدر است. برای پدر، حرف زدن به معنای قرن‌ها سکوت و، گاه و گاه، شکستن سکوت و توزیع عادلانه‌ی سیلی به سه فرزند خانواده است. یک سیلی سهم هر فرزند و مهم نیست که چه کسی تقصیر دارد. اگر پدرِ آلبن اهل جمله‌پردازی بود، می‌گفت که کودکی دنیای عجیبی است. دوست داشتنی و کسل کننده، هم گنج است و هم ابهام. امّا پدر جمله‌پردازی نمی‌کند، سیلی می‌زند. وانگهی این هم یک سیلی دیگر و برو بخواب پسرم، لازم نیست شام بخوری، باید یاد بگیری که به جای پرسه زدن تکالیف مدرسه‌ات را انجام بدهی و دیگر دیر وقت به خانه برنگردی و پرت و پلا تعریف نکنی.

آخرین یادداشت‌‎ها:

گفتگو می‌کنم، پس هستم! (۱)

یک درنگ بر هنگِ منگ و لنگِ فرهنگ! (۵) ?

یک مرحله‌ بعد از آتش‌بس!

غرق سرابیم و سخنگوی آب!

فهرست بدهکاری‌‌ها‎ی احتمالی یک بشر!

حُسن ختام:
حُسن ختام صوتی:

حرف بزن ای مهربون، منو از خودت بدون!