«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
فهرست بدهکاریهای احتمالی یک بشر!
برادر بزرگم بادی به غبغب انداخت و گفت افتخار میکنم که به هیچ کس بدهکار نیستم. دروغ میگفت. کلّی برادری به من و دیگر خواهر و برادرانم بدهکار بود!
به همسرم گفتم اجازه بده یک دختر بچهی کوچک را از پرورشگاه بیاوریم و بزرگ کنیم. فرزند بزرگم گفت بابا تو به ما دو تا که فرزندان خودت هستیم کلّی پدری بدهکار هستی، حالا میخواهی یک نفر دیگر هم بیاوری و به او هم پدری بدهکار شوی؟! این حرف خیلی برایم سنگین تمام شد ولی انصافاً حق خالص بود!
حالا نشستهام و چند روزی است که دارم به فهرست بدهکاریهایم فکر میکنم. این که به خواهر و برادرانم، چقدر برادری بدهکارم؟ به پدر و مادرم، چقدر فرزندی بدهکارم؟ به دوستانم، چقدر دوستی بدهکارم؟ به دینم، چقدر مسلمانی بدهکارم؟ به سجادهام، به مسجد سر کوچهمان، چقدر نماز بدهکارم؟ به همسایگانم، چقدر همسایگی بدهکارم؟ به هموطنانم، چقدر هموطنی بدهکارم؟ به محیط زیست کشورم، چقدر آب و هوای پاک بدهکارم؟ به کشورم، چقدر سازندگی و امید بدهکارم؟ به مردم کشورم، چقدر مردمی بدهکارم؟ به چشمهها و چاههای خشکیدهی کشورم، چقدر آب بدهکارم؟ به جنگلهای کشورم، چند درخت بدهکارم؟ به کتابهای خوب، چقدر مطالعه بدهکارم؟ به چشمهایم چقدر منظرهی زیبا بدهکارم؟ به دستهایم، چقدر نوازش بدهکارم؟ به دندانهایم، چقدر مسواک بدهکارم؟ به موهایم، چقدر شانه بدهکارم؟ به قلبم، چقدر مهربانی بدهکارم؟ به دل زخمیام، چقدر مرهم بدهکارم؟ به مغزم، چقدر فکر بدهکارم؟ به عمری که تلف کردم، چند روز و چند ساعت و چند دقیقه و چند ثانیه بدهکارم؟ به شبهایم، چقدر آرامش بدهکارم؟ به روزهایم، چقدر زندگی بدهکارم؟ به کسانی که قضاوتشان کردم، چقدر انصاف بدهکارم؟ به حضرت علی علیهالسلام، به مولایم، چقدر شیعهی ناب بودن بدهکارم؟ به خدای عزیزم، چقدر اطاعت و بندگی بدهکارم؟ به قدمهایی که برداشتم، چقدر راه راست بدهکارم؟ به آنهایی که جانشان را برای امثال من کف دستشان گذاشتند، چقدر وفاداری بدهکارم؟ خدایا! بارالها! من چقدر بدهکارم؟!
این بدهکاریها تمامی ندارند. حالا حالاها میتوانم از بدهکاریهایم بنویسم. از بدهکاری نوشتن، هنر نیست. از پس این بدهکاریها برآمدن هنر است و چه کنم که در جرگهی بیهنرانم!
امّا جای شکرش باقی است که پُست و سمت کلانی ندارم. اگر رئیس جمهور بودم، ممکن بود به هشتاد میلیون نفر، رئیس جمهوری بدهکار شوم. اگر وزیر مسکن بودم، به تمام مستاجران و بیخانمانها، مسکن بدهکار میشدم. اگر وزیر اقتصاد بودم، به تمام ایرانیها، مهار تورم و ارزانی بدهکار میشدم. اگر... !
و البته خدای علیم را شکر میکنم که از کسی طلبکار نیستم. چون اگر طلبکار هم میشدم، ممکن بود به کسانی که از آنها طلب دارم، رحم و مروّت بدهکار شوم!
شما! بله شمایی که باد به غبغب انداختهای و به خیالت به هیچکس بدهکار نیستی، به چند نفر، چند هزار نفر یا چند میلیون نفر بدهکاری؟!
- شما هم اگر مایل بودی فهرست بدهیهایی از نوع این را با هشتگ "چالش هفته" بنویس.
دو یادداشت پیشین:
یک درنگ بر هنگِ منگ و لنگِ فرهنگ! (۴)
آیا شعار سال ۱۴۰۲ رهبری تحقق خواهد یافت؟!
حُسن ختام متنی: به نقل از کتاب «طوطی فلوبر» نوشتهی «جولین بارنز»
حماقت، خودخواهی و سلامتی، سه پیش نیاز برای خوشبختی هستند؛ اما اگر حماقت در کار نباشد، دو مورد دیگر، بلااستفاده خواهند بود.
شاید:
شاید مانند پارسال که از روز اول نوروز تا میانههای شهریور، هر روز یادداشتی منتشر کردم، هر روز، یادداشتی منتشر کنم. تا کی؟ فقط خدای متعال میداند. دیگر به تعداد بازدید که برایم زمانی مهم بود هم اهمیتی نمیدهم. فقط مینویسم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
( ? گیاهان اطرافم! ?)
مطلبی دیگر از این انتشارات
انتشار بخشی از دفترچه خاطراتم
مطلبی دیگر از این انتشارات
می ِ دو ساله و محبوبِ چهارده ساله!