خنده‌های تلخ 1400: شما بیشترین آسیب‌هاتون رو از «ندونستن» می‌خورید!

خنده‌ی مچاله شده ‌ی یک بادکنک زرد که استعاره ای هوشمندانه از خنده‌ی تلخ است(الکی)
خنده‌ی مچاله شده ‌ی یک بادکنک زرد که استعاره ای هوشمندانه از خنده‌ی تلخ است(الکی)


تو ماه اخیر (قبل عید) تو یه مجموعه‌ی مالی به عنوان طراح گرافیک مشغول به کار شدم (البته تا قبل عیدم اومدم بیرون و میگم چرا)


مدیر اون مجموعه روز مصاحبه ازم سوال‌های جالبی پرسید، بازارهای مالی رو چه رنگی می‌بینی؟

بازار مالی شبیه به چه حیوونیه به نظرت؟ حتی پرسید دوست دختر داری یا نه!؟ (با اینکه سوال خیلی شخصی‌ایه به شوخی سوال رو پاس کردم و مودبانه جواب تک تک سوال‌ها رو دادم)؛

وقتی ازم پرسید چه انتظاراتی از ما داری؟ گفتم انتظارات معمولِ کاری،

  • یه محیط حرفه‌ای، بااخلاق و دوستانه
  • تنظیم قرارداد با حقوق توافق شده
  • و در نهایت بیمه


مدیر عامل گرامی یه مکثی کرد و گفت با توجه به موقعیت شغلیت (طراح گرافیک) ما باید کارِت رو بسنجیم بنابراین یک ماه با هم "آزمایشی" و البته باحقوق کار می‌کنیم (از اونجایی که توسط یه معرف به این شرکت پیشنهاد داده شده بودم و رو حساب شناختی که از معرف داشتم قبول کردم، که ای کاش نمی‌کردم!)


و در نهایت صحبتشم به این پرداخت که ((چرا بیمه اصلا واست مهمه!؟)) و اینکه ((بیمه‌ی بازنشستگی تو کشوری که تکلیف فرداش معلوم نیست اصلا به کار نمیاد!)) منم بعد از تموم شدن حرفاش دلایل خودم رو توضیح دادم و در نهایت ایشون پذیرفت که بعد از پایان یک ماه کاری بیمه من رو هم وصل کنن؛


? اینم بگم که من این بینابین فقط یه توافق نامه که توش:

  • حقوق توافقی
  • تاریخ پایان کار آزمایشی
  • و یه بند که اعلام می‌کرد ((اگه همکاری ما با شما به هر دلیلی تموم شد، نهایت تا ۳ ماه دیگه حقوق معوقه‌ات تسویه میشه)) رو

امضا کردم؛


خلاصه شروع به کار کردم، کار و بار هم تا حدودی خوب بود، میگم تا حدودی چون نارضایتی بابت زیاد اصلاح خوردن طرح‌هام وجود داشت، اما من سعی کردم توضیح بدم وقتی سازمانی بریف خاصی (تحت برندبوک یا دست کم رو یه تیکه کاغذ) برای طراحی گرافیگ نداره، این میزان از اصلاح طبیعیه!


سرتونو درد نیارم، خیلی زود روزا گذشت و رسیدیم به تاریخی که یک ماه کار آزمایشی من تموم میشد و حالا باید یه قرارداد درست درمون (با بیمه و غیره و ذالک) ببندیم، و من از مدیریت خواستم برای این قضیه یه وقتی در نظر بگیره،


مدیریت من رو پاسگاری چیز ببخشید ارجاع داد به مسئول مارکتینگ!!! مسئول مارکتینگ به مسئول منابع انسانی و دوباره مدیریت و خلاصه یه دور باطل! در نهایت بعد از گذشت چندروز بهم گفتن :((عه! تو چقدر عجولی! حالا چه عجله‌ایه برا قرارداد!؟)) اینو جناب مدیر عامل گفت، و من در جواب گفتم :((من با صبر کردن مشکلی ندارم، ولی وضعیت همکاری و برقراری بیمه‌ی من نامشخصه!))


اسم بیمه که اومد چشماشون(چشمای مدیرعامل محترم) گرد شد! :((بیمه!؟ من کی تعهد دادم که تو رو بیمه می‌کنم!؟ اینجا خیلیا دارن بدون بیمه کار می‌کنن، مشکلی‌ام ندارن))

گفتم: ((خب حالا من باید چیکار کنم؟)) و دستور اومد که صبر کن و من چند روز دیگه هم صبر کردم تا این خبر رو بهم دادن که دیگه مایل به ادامه همکاری با من نیستن و دلیل مشخصی هم براش نیوردن! دم عیدی هم بود و من به شدت به تسویه‌ی حقوقم نیاز داشتم و وقتی باهاشون مکاتبه کردم برای تسویه حقوقم، بهم گفتن ((اون توافق نامه هه که یادت هست؟ تو بند ۳اش بهت گفتیم حداکثر تا ۳ ماه دیگه بهت پرداختی میدیم! پس خداحافظ تا ۳ ماه دیگه!))


و من موندم و دستِ از همه جا کوتاه، حس می‌کردم حقم داره ضایع میشه اما نمی‌دونستم چرا و چجوری! مثل آدمی که کتک می‌خوره اما نمی‌دونه از کجا!؟


شروع کردم به دونستن بیشتر، دلم نمی‌خواست دوباره جایی مشغول شم و سر ابتدایی‌ترین حقوق کاریم ذهنم درگیر باشه؛ سرچ کردم، پیج‌های مشاوره حقوق کار رو زیر و رو کردم، با متخصص حقوق کار صحبت کردم و دست آخر، دونستم که چقدررررر نمی‌دونستم


و بدتر از همه دونستم که چه ضربه‌های متعددی از ندونستن خوردم تا حالا، همه‌ی تجربه‌های کاریم (البته بداش) مثه یه فیلم از جلوی چشمم رد شد؛


اولین جایی که تو بازار منیریه و تو یه آتلیه مشغول به کار شدم، کارفرما به بهونه سنگینی هزینه‌هاش با من حقوق کمتر از وزارت کار بست و از بیمه‌ هم خبری نبود و اون موقع نمی‌دونستم کسی حق نداره (حتی یک روز) از شما کار بدون بیمه بکشه و حق اینم نداره حقوق کمتر از وزارت کار تحت هر شرایطی بهتون بده (البته فکر می‌کنم کارآموزی شرایط و قوانین خاصی فقط در مورد حقوق داشته باشه که هنوز راجع بهش نمی‌دونم)


بعد از اون یادم افتاد به جایی که حدود ۹ ماه کار کردم (۶ ماه اولش کارآموزی، و زیر حقوق وزارت کار بود) و وقتی بعد از ماه ۶ام درخواست بیمه کردم این بهونه اورده شد که کد کارگاهی نداریم و منم قبول کردم؛ تو همین حین همکارم که چند روز از یک سالگی حضورش تو شرکت می‌گذشت (به صورت خیلی ناگهانی) تعدیل شد و اون هم مثل من چون بیمه نداشت دستش به جایی بند نبود، این دفعه دیگه نتونستم ساکت باشم و وقتی به این رویه اعتراض کردم، تهدید شدم که سفته‌‌ی ضمانتی‌ای که دادم به اجرا گذاشته میشه و من اون موقع نمی‌دونستم که سفته‌ی ضمانت بابت حسن انجام کاره و اصلا وسیله‌ی خوبی برای تهدید کردن نیست و چاقوییه که ممکنه دست خود کارفرما رو ببره!


بعد از اون یادم افتاد به جایی که به مدت یه هفته «آزمایشی» کار کردم و وقتی شرایطش رو مساعد ندیدم و بعد از تاریخ یه هفته پیشنهاد عدم ادامه همکاری دادم، بهم گفته شد که چون من «سرخود» تصمیم گرفتم حقوق یه هفته کارم بهم تعلق نمی‌گیره و منم پیش خودم گفتم :((حتما راست میگه دیگه!))

این در حالی بود که من نمی‌دونستم توافق‌های با عنوان «آزمایشی» اصلا من باب این هستن که طرفین (هر دو طرف ماجرا) بعد از اتمام دوره آزمایشی می‌تونن اعلام ادامه همکاری یا عدم ادامه همکاری کنن و این مدل قرارداد فقط برای اینه که خسارت‌های ناشی از فسخ قرارداد شامل حال دو طرف نشه و من نمی‌دونستم که این حق به میزان مساوی برای طرفین قرارداده!


و در نهایت رسیدم به جایی که اخیرا مشغول به کار بودم و حالا به من گفته شده بود که باید ۳ ماه دست به ریش منتظر تسویه حسابم بمونم، اما ایندفعه دیگه می‌دونستم،

می‌دونستم که توافق‌نامه‌هایی که طبق عرف قانون کار نیستن (مثل همین که میگه تسویه شما میره برا ۳ ماه دیگه) اصلا اعتبار قانونی نداره!

این‌دفعه می‌دونستم و به روی اونا که خودشونو به ندونستن زده بودن اوردم و این دفعه ضربه نخوردم،


شیرین‌تر از اون این که دیگه می‌دونستم از کجا ضربه می‌خورم، از ندونستن،


واسه همین به توصیه مرکزی که ازش مشاوره حقوق کار گرفتم قبل از امضا کردن هر کاغذی و قبول کردن هر توافقی، میرم و اول حسابی می‌دونم.


پ.ن ۱: شرمنده که انقدر طولانی شد، پیش‌نویس این متن ۳ تا صفحه A4 از تجربه‌های (شایدم بی‌تجربگی‌های) ۲ سال کاری منه، سعی کردم تا حد ممکن امانت رو رعایت کنم، یعنی جمله‌هایی که گفتم و بهم گفته شد رو تا جایی که حافظه یاری میکرد هیچ تغییری ندادم و ترجیح دادم اسم اون شرکت‌‌ها و افراد رو هم نیارم (با اینکه عده ایشون شاید الان دارن این متن رو می‌خونن??)


پ.ن ۲: تا حالا از CTA و "لایک بکن" و "فوروارد بکن" و... خیلی استفاده نکردم (با این که یه مقاله پر پیمون یه سال پیش راجع به CTA نوشتم که خداییش حالا حالاها تاریخ مصرف داره) ولی توصیه می‌کنم این پست رو حتما به کسانی که کار می‌کنن و دوست دارین ضربه نخورن بفرستین!


پ.ن ۳: عنوان پست‌ خنده‌های تلخ بود ولی هیچ‌جای متنش خنده‌ی تلخی نبود!? آها الان یه ریزه خندیدی؟ اگه به این همه تجربه‌ی تلخ خندیدی، خندتم تلخ حساب میشه دیگه، ولی امیدوارم سال جدید همیشه شیرین بخندی❤



می‌تونی پیج من و انتشارات Daily Dose of Design رو هم دنبال کنی، تجربه‌های روزانه‌ام از کار، طراحی محصول و چیزای باحال رو باهاتون به اشتراک میذارم.