سبک زندگی تابستانی

به جای مقدمه:)

خیلی وقت بود که از استفاده کردن از لغات انگلیسی لذت میبردم و آنها را بسیار شیک می دانستم . البته در اعماق وجودم یک فردوسی کوچک بود که پارسی را پاس می داشت اما زورش به کلاس کلمات بیگانه نمی چربید تا اینکه یکی از ویرگولیان بی نظیر هنگام گفتن مرسی تلنگری به من زد و نیرویی جادویی به فردوسی کوچکم داد و از آن پس همیشه به دنبال معادل فارسی کلمات به ظاهر زیبای انگلیسی رفتم و عنوان این پست هم به جای لایف استایل به سبک زندگی تغییر یافت!



در پست تابستان خود را چگونه گذراندید از برنامه هایی که برای تابستان داشتم بسیار صحبت کردم و همان طور که حدس میزنید تا دوسوم تیر هیچ یک جامه ی عمل نپوشید!?

اما از حول و حوش بیس تیر بود که به خود نهیب زدم و با عزمی راسخ برنامه ای حساب شده را آغاز کردم که بر پایه سحرخیزی بنا شده بود...

برنانه ی روزانه ی من به این صورت است!

  • صبح ساعت ۵ از خواب بیدار می شوم
  • با چشمانی خواب آلود نماز می خوانم
  • تا ساعت ۶ یک صفحه قرآن می خوانم و در ویرگول چرخی میزنم
  • تا ساعت ۷:۳۰ درس می خوانم.
  • تا ساعت ۸ صبحانه می خورم
  • تا ساعت نه که دیگران بیدار شوند هم به مطالعه می پردازم

به این شکل به طوری حیرت انگیز پیش از آن که دیگران حتی بیدار شوند من همه ی کار های ضروری خود را به پایان رسانده ام!


با اینکه دل خوشی از کتاب باشگاه پنج صبحی ها ندارم اما باید اعتراف کنم ایده ی سحرخیزی که زندگی ام را متحول کرده را مدیون آن هستم.البته فقط مدیون اسم آن.

با توجه به مشغله ی اجباری و ناخواسته ای که در تابستان شامل حالم شده در صورتی که صبح زود بیدار نشوم هرگز قادر نخواهم بود همه ی کار هایم را به اتمام برسانم و شب هنگام با خاطری ملول به خواب میروم.



چیز دیگری که موجب خوشبختی من در این مدت کوتاه شده پادکست است. با ارجاع به یکی از پست های ویرگول که به معرفی پادکست پرداخته بود چند پادکست جدا پیدا کردم و هنگامی که مشغول آشپزی یا مرتب کردن خانه هستم با گوش دادن به آنها دلشاد م شوم.?

من و پادکست
من و پادکست

راستش را بخواهید اکثر پادکست هایی که معرفی شدند به دلم نمی شستند یا موضوعشان مورد توجهم نبود و خودم سرچی کردم و چند کتاب صوتی پیدا کردم که از جمله ی آنها کتاب صوتی دنیای سوفی است که چندی پیش آنرا نیمه کاره رها کرده بودم اما اینک با صدای گرم خانم مینا درودیان آنرا قدر به آن دلبسته شده ام که به عشق آن مدام درحال انجام کار هایی هستم که پیش از این از آنها فرار می کردم.

البته تصمیم دیگرم این است که به یک ساعت مطالعه قناعت نکنم و هر روز تا جایی که امکان دارد کتاب بخوانم تا بتوانم تعداد بیشتری کتاب را با کیفیتی مطلوب به سرانجام برسانم .


دیگر آنکه بولت ژورنالم را که در مشغله های خرداد و سستی تیر رو به احتضار بود را دوباره احیاء کرده ام و صفحات جدیدی به آن اضافه کردم که مشوقی است برای انجام کار هایم با برنامه ی دقیق و نظم دهی به فصل داغ تابستان.


اینها کار هایی است که خود آنها را انجام دادم و به شما هم توصیه می کنم اگر دوست داشتید انجام بدهید.:)