?... نویسنده ☜ مینویسم تا زنده بمانم ? . •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •.پیج من روبیکا?? https://rubika.ir/fateme_sadat_jazaeri .•. •. •.• کانال من در ایتا??@saraye_dastan
دیوارِ کوتاهِ نوشتن...
مدتیست فرصتم برای نوشتن محدودتر شده. چون اوقات بیشتری را با بچهها میگذرانم.
دیتاهایی دریافت کردهام که حس میکنم فرزندانم به توجه بیشتری از سمت من محتاجند. به همین دلیل موقتن نوشتنهای روزانه را به حداقل رساندهام.
انگار کن دیواری کوتاه تر از نوشتن نیافتهام که از آن بزنم.
واقعیت این است که نوشتن تنها کاریست که از آن خسته نمیشوم، حتا پس از گذشت ساعتها قدم زدن در این دنیای بی انتها، دل کندن از زیباییهای دلکِش و هوای عطرآگینش دشوار است.
گویا دائمن از میز تحریرم کِشی به من متصل است و به هر سو که میروم مرا به سمت خودش میکشاند.
دیر زمانیست ذهنم درگیر اولویت بندی و ارزشیابیست.
طی این ارزیابیها دریافتم مسیر نوشتن برای من یک هدف است و مادرِ باکیفیت بودن یک ارزش و البته اولویت اول.
و تجربه به من ثابت نموده:
کاستن از ارزشها به نفعِ علایق یا اهداف، به مرور باعث خَلق احساس نارضایتی در درونمان میشود.
چون گاهی برای نیل به علایقمان چیزهای باارزشتری را از دست میدهیم.
شاید در این مسیر دستاوردهای بسیاری را کسب کنیم ولی محصول این مسیر حال بد و حس ناخرسندیست.
گویی هرچه میدوی از خودت راضی نمیشوی.
هرچه جلو میروی انگار عقبی.
چون فقط تعالی در مسیر ارزشهاست که حس رضایت ِماندگار و شادی حقیقی به ما میبخشد.
✗دویدنهای بیهوده✗
میدانی؟
خیلی اوقات ما نردبان تلاش را به دیوار اشتباهی میگذاریم. سالها اهتمام میورزیم و رنج فراوانی را متحمل میشویم ولی وقتی به آن بالا میرسیم، درمییابیم این دیوار آنی نیست که میخواستم، آنی نیست که مرا راضی کند.
میفهمیم از ابتدا مسیر را اشتباه آمدهایم و در این راه چه چیزهای ارزشمندی را فدا کردهایم...
و چه بد حسیست...
مادری برای من از آن مسیرهای با ارزشیست که انتها ندارد.
به هر مقصدی که برسد، به هر سمت و سویی که برود راضیام میکند.
چون مسیر برایم مغتنم است نه نتیجه.
این روزها سه ساله جانم کج خلق و لجباز شده.
تاب ندارد لحظهای از او غافل شوم و توجه مدام میخواهد.
به نظرم چنین مواقعی لازم نیست روانشناسی خوانده باشی یا معلم باشی یا خانه دار. قطب نمایی در درون هر مادری هست که اگر از کار نیوفتاده باشد، جهت را به وضوح نشانش میدهد.
من هم بالطبع قطب نمای مادریام را به کار انداختم.
قطب نمای مادریام میگوید:
✓ مشغولیت ِ فراوان من، حس تعلقش را مخدوش کرده.
✓ قطب نمای مادریام میگوید توجه بیشترم را میطلبد.
به همین دلیل نوشتن و سایر کارها را به حداقل رسانده و وقت بیشتری را با او میگذرانم.
پنج شنبه و جمعه گذشته تمام کارهای دنیا را تعطیل کردم و تصمیم گرفتم این دو روز فقط و فقط مادر باشم. آنهم یک مادر اختصاصی با توجهات معطوف.
با یازده ساله خیاطی کردم، کتاب خواندیم و حســـــــــــابی حرف زدیم.
با پنج ساله فوتبال بازی کردم، کشتی گرفتیم و کاردستی ساختیم.
با سه ساله نقاشی کشیدم، رنگ آمیزی و مامان بازی کردیم.
و هر چهار نفرمان مهیا شدیم برای یک هفتهی پر کار...
حس خوبی دارد.
بی نهایت خوب.
دنیای مادری را میگویم.
و این طعم شیرین را تنها یک مادر حس میکند و بس.
اگر سه فرزند دارم با سه دنیای متفاوت مواجهم.
شناخت ویژگیها، نیازها، تفاوتها و زیباییهای منحصر به فرد این سه دنیا بینهایت شیرین، هیجان انگیز و رشد دهنده است.
❓چرا شیرین؟
چون مادری منطبق با فطرت وجودی زن است و حرکت در مسیر فطرت لحظات زندگی را شکرین میکند.
❓چرا هیجان انگیز؟
من یک نفرم ولی سه مدل مادری میکنم.
و کودکان هرروز قرار است با کاری یا حرفی سورپرایزم کنند.
هرروزم متفاوت از روز قبل است.
پویایی در این مسیر بیداد میکند.
به نظرت اینها جذاب و هیجان انگیز نیستند؟
❓چرا رشد دهنده؟
جواب این سوال اندکی مفصل تر است.
شاید عجیب به نظر برسد ولی مادری مقولهایست که زن را در همهی جوانب رشد میدهد:
۱_ وقتی میدانی یک یا چند جفت چشم دائمن تمام حرکات و سکناتت را زیر نظر دارند تا تو را با بالاترین کیفیت اسکن کنند و خودشان را تمام و کمال با آن الگوی اسکن شده تطبیق دهند، تمام تلاشت را میکنی تا به بهترین شکل خودت را ارائه بدهی تا بهترین الگو را تقدیم لوح سفید و پاک ذهن فرزندانت کنی.
طی این تلاش تو روز به روز به ورژن بهتری از خودت مبدل میشوی و نتیجهی این تلاشْ یک رشد همه جانبه است.
۲_ یکی از مهمترین رشدهایی که فرزندان ِمتعدد به مادر میدهند، رشد ذهنیست.
✓ اینکه دائمن در تلاشی برای شناخت بیشتر هرکدامشان
✓ و یافتن راه حلهای مختلف برای حل مشکلات و مسائل موجود در مسیر فرزندپروری
✓ و کسب مهارتهای بیشتر و متنوعتر برای رفتار با آنها
طی این تلاشها، چالشها، آزمون و خطاها، عضلات ذهن فعال و قدرتمند میشوند.
❓به نظرت این یک رشدِ همه جانبه نیست؟ ❗
و من کنار آنها، پا به پای آنها رشد میکنم...
به قلم:
••✧-❥فاطمه سادات جزائری❥-✧••
مطلبی دیگر از این انتشارات
شیوع بیماری همگانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
همیشه مردها مقصرند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانای من و ❤مامانیم?(قسمت سوم)