تابشِ باران

سبز می‌شوم دوباره از خاکستر اشک‌هایم

نورِ مهربانی، به آرامی، می‌بارد بر گونه‌هایم

ای خورشیدِ تابان! کمی ملایم‌تر ببار!

که مبادا نورِ تو، بسوزاند برگ‌های مرا

ای بارانِ درد و رنج ، کمی ملایم‌تر بتاب!

که رشد کنند برگ‌هایم، بتاب ای باران!

پژمرده خواهم شد روزی، خوب می‌دانم

ولی تا آن روز، قدر دنیایم را، خوب می‌دانم!

بالاخره پس از مدت‌ها شعر سرودم! هر چند عالی نیست، معمولیه:)
بالاخره پس از مدت‌ها شعر سرودم! هر چند عالی نیست، معمولیه:)