چگونه یک فرد وسواسی را قانع کنیم؟

اگر با یک فرد وسواسی سر و کار دارید یا زیاد با او برخورد می‌کنید، باید خیلی دقت کنید! فرد وسواسی دچار تردید و ترس است؛ ترس از وقوع اتفاقی ناخوشایند. از نظر او، حتی یک درصد احتمال وقوع آن اتفاق ناخوشایند هم می‌تواند ترسناک و خطرناک باشد. پس اول از همه باید بفهمیم که چه اتفاقی او را می‌ترساند.


آنچه فرد وسواسی را می‌ترساند، معمولاً برایش یک ارزش محسوب می‌شود. چیز ترسناک، با خطر از دست رفتن آن ارزش همراه است. به عنوان مثال، کسی که وسواس تمیزی دارد، بهداشت برایش ارزش بسیار مهمی است و کثیفی برایش بسیار بد و منفی است. گاهی ارزش‌های فرد با واقعیت تناسب ندارند، اما در بیشتر موارد اینطور نیست و دیگران هم آن ارزش‌ها را دارند.

پس مشکل کجاست؟‌ مشکل این است که فرد وسواسی در اجرای درست آن ارزش، دقت بسیار بالایی دارد و از اجرا نشدن آن هم بسیار می‌ترسد. این ترس، معمولاً ترس معقولی نیست که فقط او را دچار وسواس کرده باشد. هر چقدر هم به او اطمینان بدهیم که این ترس بی‌مورد است، باز هم پابرجا می‌ماند. پس تنها راه باقی‌مانده این است که با ترسش روبرو شود. می‌توانیم او را مستقیماً در موقعیت ترسناک قرار دهیم. اما آیا این کار فایده‌ای دارد؟ قضاوت با شما.

در واقع، کار اصلی ما این است که طرز فکر فرد وسواسی را درک کنیم. مثلاً چه ارزشی باعث وسواسش شده؟ چه چیزی برایش ترسناک است و آزارش می‌دهد؟ با شناخت بیشتر، متوجه می‌شویم که قانع کردن او به این سادگی‌ها نیست و فقط خودش می‌تواند کاری بکند. فقط خودش می‌تواند از وسواس دست بردارد. البته این کار حتی برای خودش هم آسان نیست.

حال می‌خواهم به جنبه دیگری اشاره کنم. جدای از وسواس‌هایی که افراد در زندگی دارند، ببینیم اگر قرار باشد با یک فرد وسواسی معامله کنیم یا کاری انجام دهیم، چه باید کرد. این رویکرد احتمالاً برای افراد دقیق، منطقی و ریزبین هم کاربرد دارد.

نکته بسیار مهم این است که بفهمیم طرف مقابل چطور فکر می‌کند. اگر دنبال استدلال‌های جزئی است، استدلال‌های کلی ما را به هیچ وجه نمی‌پذیرد. باید جزئیاتی که در ذهنش می‌گذرد را بفهمیم، وگرنه انگار اصلاً او را درک نکرده‌ایم و حتی اگر استدلالمان درست باشد، آن را قبول نمی‌کند. نکته مهم دیگر اینکه یک گزاره کلی به راحتی می‌تواند مثال نقض داشته باشد. فرد وسواسی هم می‌تواند با یک مثال نقض، بحث شما را رد کند.

از بین علوم مختلف، ریاضی احتمالاً بیشترین ارتباط را با وسواس دارد. یک ریاضیدان حتی به مسئله‌ای که حل شده هم فکر می‌کند. سعی می‌کند جزئیات مسئله را بفهمد و درک کند که چرا راه‌حل ارائه شده درست کار می‌کند. یک شهود کلی برای قانع شدن ریاضیدان کافی نیست، بلکه باید اثبات شود. حتی محاسبه عددی هم کافی نیست، در حالی که برای مهندس‌ها معمولاً کافی است. مهندس بدترین حالت را بررسی می‌کند، اما ریاضیدان مسئله را موشکافی می‌کند و برای هر چیزی که به نظر بقیه بدیهی است، دنبال اثبات می‌گردد. شاید به همین دلیل باشد که افرادی که ریاضی خوانده‌اند، جور دیگری فکر می‌کنند. این دقت زیاد گاهی (خودم شاهد بوده‌ام!) باعث وسواس در حرکات روزمره هم می‌شود.

جالب است که هم دقت زیاد و هم ترس از اتفاق ناخوشایند می‌تواند باعث وسواس شود. البته شاید این دقت زیاد هم ریشه در همان ترس داشته باشد و وسواس، نوعی آیین برای رهایی از ترس باشد. برای قانع کردن افراد اهل ریاضی، باید هنگام استدلال، برای ورود به هر جزئیاتی آماده باشیم. اگر هم در بخشی از استدلال نمی‌توانیم مسئله را حل کنیم، احتمالاً دلیلی برای نپرداختن به آن داریم.

نکته جالب دیگر اینکه اگر یک فرد وسواسی برای شما استدلال کند، رد کردن استدلالش می‌تواند برای شما ساده باشد. چون با تمرکز روی بخشی که به آن توجه نکرده، می‌توانید زنجیره دلایل او را، حتی در ذهنش، زیر سوال ببرید. البته باید توجه داشت که هر چقدر شما بخواهید مسئله را جزئی‌تر بررسی کنید، او از قبل به آن فکر کرده است!😊

در هر صورت، درک فضای ذهنی فرد وسواسی، مهم‌ترین قدم برای صحبت کردن با اوست. اینکه چه می‌خواهد و نگرانی‌اش چیست، بسیار مهم است. گاهی می‌توان این نگرانی‌ها را برطرف کرد. مثلاً می‌توان توجه او را به اولویت مهم‌تری جلب کرد و از او خواست بعداً به آن جزء بپردازد. یا اگر وسواس دارد که در خانه را بسته یا نه، هنگام بستن در از او بخواهید همان لحظه در بسته را ببیند.

چیزی که به نظرم نباید در برخورد با فرد وسواسی روی آن مانور داد، این است که به راحتی از او بخواهیم وسواسش را کنار بگذارد. این کار بسیار اشتباه است، باور کنید! شاید آگاهی بتواند کمک کند، اما گفتن اینکه "کارت اشتباه است"، همه چیز را بدتر می‌کند و فشار بی‌موردی به او وارد می‌کند. همانطور که در ابتدای این متن گفتم، وسواس به دلیل وجود یک ارزش و اصرار بر اجرای آن به وجود می‌آید. شاید اگر به او بگویید "وسواس نداشته باش"، اینطور برداشت کند که شما به آن ارزش احترام نمی‌گذارید یا به اندازه کافی مسئولیت‌پذیر نیستید. پس ترس پشت وسواس، احتمالاً به آن ارزش مربوط است. اینکه چرا آن ارزش اینقدر مهم است و رعایت نکردنش ترسناک است، می‌تواند ما را به سمت ترس اصلی هدایت کند.


ممنون که این متن را خواندید. نوشته قبلی در لینک زیر در دسترس است.

https://virgool.io/@mahditn2000/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D8%AF%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%DA%A9%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%B0%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-p6eqftlhce66