ما شکیبا بودیم و این است کلامی که ما را به تمامی وصف میتوان کرد.
چگونه به عنوان یک فریلنسر زندگیام را جمعوجور میکنم؟
نزدیک به چهار سال میشه که تو حوزهی تولیدمحتوا بهصورت فریلنسری کار میکنم. تو شرایط و موقعیتهای مختلفی فریلنسر بودم: مدتی هم پارهوقت کار میکردم و هم فریلنسری، مدتی تماموقت کار میکردم و فریلنسری، مدتی درس میخوندم و فریلنسری میکردم، در حال حاضر پایاننامه مینویسم و فریلنسر هستم.
به همین خاطر کولهباری پر از تجربهی فریلنسینگ دارم. :)
چیشد که فریلنسر شدم و مسیرم تا امروز از کجاها رد شده؟
اواخر دورهی کارشناسی بودم که بهم پیشنهاد فعالیت بهعنوان مترجم دورکار تو روزنامه شد. رشتهی تحصیلیم مترجمی زبان فرانسه بود و چی از این بهتر؟ هم میتونستم درس بخونم و هم کار کنم. تو اون دوره میشه گفت هیچ برنامهریزیای نداشتم، از دانشگاه میومدم خونه و تا نصفهشب پای لپتاپ ترجمه میکردم. آخرش هم کلی از دستمزدم رو بالا کشیدن و هیچی به هیچی.
بعد از اون چندجا بهصورت پارهوقت و (مدت کوتاهی تماموقت) کار میکردم و وقتی میومدم خونه برای شرکتهای دیگه کار ترجمه انجام میدادم تا محتوای سایتشون تامین بشه. تو این دوره هم از برنامهریزی خبری نبود و تماماً خستگی به جا گذاشت.
وقتی قرار شد کنکور ارشد بدم تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم و فلسفه هنر بخونم، در کنارش کارم رو محدود کنم به فقط دو شرکت تا بتونم درسم رو ادامه بدم. از اینجا بود که برنامهریزیها شروع شدن و همهچی منظم پیش رفت.
چگونه فریلنسر بشویم؟ و نکتهی حیاتی فریلنسینگ
اخیرا وبسایتهای مختلفی مثل پونیشا و امثالهم فریلنسری رو راحت و امن کردن. ولی برای من هیچوقت پیش نیومد از این سرویسها استفاده کنم. بیشتر جاهایی که کار کردم یا از طریق معرفی دوستان و آشنایان بوده و یا از طریق وبسایت جابینجا و لینکداین.
ناگفته نماند که از هر دو طریق مشکلاتی برای دریافت دستمزد هم وجود داشت و باعث شد تجربهام تو این زمینه زیاد بشه.
منتها اساسیترین نکته اینه که هدفتون رو از کار و انتخاب فری لنسینگ معلوم کنید.
من دلم میخواست هم دانشگاه برم و درس بخونم و هم درآمد داشته باشم، پس فریلنسینگ رو انتخاب کردم. بعد از اینکه درسم تموم شد دلم میخواست تو جمع آدمای مختلف باشم و دور نمونم، به همین خاطر کار حضوری رو انتخاب کردم. بعد دو مرتبه دیدم درآمدم کافی نیست و انرژی زیادی هم ازم گرفته میشه، پس برگشتم به فری لنسری. برای خودتون مشخص کنید هدفتون چیه؟ بودن تو جمع؟ درآمد بیشتر؟ صرفا بیرون رفتن از خونه؟ یا سکون و آرامش و دور از جمع بودن؟
چگونه فریلنسر بمانیم؟ یا چگونه در فریلنسری دوام بیاوریم؟
میخوام یهسری دستورالعمل بدم که تماما برآمده از تجربهست و حداقل برای من یه نفر جواب داده:
خودتون رو آپدیت نگه دارید
برای اینکه فرصتهای شغلی بهتری پیدا کنید و برای کارفرما مهرهی ارزشمندی باشید، نیازه که خودتون رو بهروز کنید. من تو چندتا وبسایت مرتبط با کارم عضوم و روزانه یا هفتگی ایمیلهایی که برام میفرستن رو میخونم تا ببینم چه مباحثی تو دنیا مطرحن و سعی میکنم اطلاعاتم رو بالا ببرم. فکر نکنید فریلنسری یعنی مثل موش کور بچپید تو یه سوراخ و سرتون به کار خودتون باشه!
انضباط شخصی داشته باشید / پیشنهادی برای چیدن برنامه روزانه
اگر سراغ فریلنسری اومدید چون از کارمندی حالتون بهم میخورده، پس احتمالا پیشنهاد اینکه در روز از یک ساعت مشخص کار رو شروع و در یک ساعت مشخص کار رو تموم کنید به دردتون نمیخوره. پیشنهاد من اینه که:
۱- برای یک شبانهروز بخشهای مختلف در نظر بگیرید: یک بخش کاری، یک بخش تفریحی، یک بخش تحصیلی، یک بخش خانوادگی، ... .
۲-بعد بیاید برای هر بخش یه تعداد ساعت مشخص تعیین کنید: بخش کاری ۵ ساعت، بخش تفریحی ۴ ساعت، بخش تحصیلی ۶ ساعت،... .
۳-حالا اولویت هر بخش رو تعیین کنید: ۱- کار ۲- تحصیل ۳- خانواده ۴- تفریح ...
۴-حالا بر اساس اولویتها بیاید نیاز کلی یک ۲۴ ساعت شبانهروز رو حساب کنید.
۵-منعطف باشید.
حالا این پنج مرحله رو پیادهسازی میکنم براتون:
من در شبانهروز حتما باید ۸ ساعت بخوابم، پس اول یه باکس ۸ ساعته میذارم کنار واسه خوابم.
طبق تجربه روزی ۶ ساعت هم باید کار کنم. پس یه باکس ۶ ساعته هم واسه کار میذارم کنار.
چون پایاننامه مینویسم باید روزی حدود ۶ ساعت هم روی اون کار کنم. پس یه ۶ ساعت دیگه هم میره کنار.
۴ ساعتی که باقی میمونه رو کنار خانواده میگذرونم یا ورزش میکنم. بدیهیه که روزایی که میرم باشگاه یا میرم پیش دوستام از سهم معاشرت با خانواده کم میشه.
اما نکتهی مهمی که توی فریلنسینگ خیلی اهمیت داره منعطف بودن اونه. اگر بخوام انعطاف رو توی این برنامه داخل کنم (و با این پیشفرض که ما ربات نیستیم) باید بگم که اگر یه روز روی مود کار کردن نبودید، کل باکس ساعتی که برای کار اختصاص دادید رو بذارید کنار و از باکس تفریحاتتون استفاده کنید. و یادتون باشه توی هفته باید این باکس از دست رفته رو جبران کنید. یعنی یه روز دیگه از تفریحات و خانوادهتون بزنید تا باکس میزان ساعت کار جبران بشه.
اگر مشکل کمبود وقت دارید پیشنهاد میکنم چگونگی استفاده از وقتهای مرده رو بخونید.
خودتون آقا بالاسر خودتون باشید
فکر نکنید چون حضوری کار نمیکنید پس آقا بالا سر هم ندارید! اتفاقا چون از چشم کارفرما دورید و کار کردن شما رو نمیبینن، احتمال گیرهای الکی زیاد میشه. بنابراین توصیه میکنم تو بازه زمانیهای مشخص گزارش کار بدید به کارفرما و فیدبک بگیرید. گرفتن فیدبک خیلی خیلی اهمیت داره، چون ممکنه یه جا برسید که بخش زیادی از کار انجام شده و کافرما یهو بازی دربیاره که نه منظورم این نبوده و بدون پرداخت خسارت از شما بخواد دو مرتبه کار رو انجام بدید.
دو تا روشی که برای جلوگیری از خسارت استفاده میکنم اینه:
- پیشپرداخت میگیرم. تا خیالم راحت باشه آخر ماه کارفرما تماسهام رو جواب میده و یادش نمیره که به من سفارش کار داده و باید پولش رو هم بده.
- موعد دریافت دستمزد رو هر هفته یا هر دو هفته میذارم. قبلا تجربه داشتم که کارفرما آخر ماه دبه میکنه و هیچ پولی نمیده و یک ماهِ من هم الکی هدر میره. با این کار هم خیالم راحته زود به پولم میرسم، هم فیدبک کارفرما رو زود به زود میگیرم تا کار رو بهتر کنم، هم شارلاتانبازی یا درستکاری کارفرما زودتر برام مشخص میشه.
رشد شخصی و عواطفتون رو کنترل کنید
اگر درونگرایید و فریلنسری میکنید، تو چرخهای میفتید که مدام این درونگرایی تقویت میشه. پس لازمه گاهی خودتون رو در مواجهه با دنیای بیرون قرار بدید. لیستی از دوستان/فامیل/... داشته باشید که از ملاقاتشون لذت میبرید. برنامهتون رو جوری تنظیم کنید که در ماه یک بار تمام افراد توی لیست رو ملاقات کنید. اگر لیستتون محدوده، میتونید یک فرد رو بیش از یک بار در ماه ملاقات کنید یا تو جمعهایی شرکت کنید که مرتبط با حوزهی علاقهمندیهاتون هست، مثلا نشستهای معرفی کتاب. یادتون باشه فریلنسری نباید شما رو تارک دنیا کنه!
اگر برونگرایید و فریلنسری میکنید، باز هم لازمه روابطتون رو کنترل کنید. بخشی از انرژیتون رو برای رشد شخصیتون بذارید و از مطالعه و ورزش غافل نشید. {اگر بهانه میارید که سرتون شلوغه بد نیست سری به مطلب چگونگی خواندن ۲۰۰ کتاب در سال بزنید}
مدیریت بحران داشته باشید
یکی از بحرانهای خانمان برانداز که برای فریلنسرها میتونه پیش بیاد، پریدن اطلاعاتشون و از دست رفتن اوناست. پیشنهاد میکنم هر ماه از اطلاعاتتون بکآپ بگیرید:
- فایلها رو کپی کنید تو هارد اکسترنالی که فقط مختص کارتونه.
- اگر به طور مداوم با فایلی کار میکنید، آخرین ادیت اون رو توی گوگل درایو ذخیره کنید.
- فایلهای خیلی مهمتون رو برای خودتون تلگرام کنید تا تو سرور تلگرام باقی بمونه.
- فایلها رو برای خودتون ایمیل کنید و اونجا هم ازش ذخیره داشته باشید.
- فایلهای مهم ولی قدیمیتون رو توی فلش مموریهای جداگانه نگه دارید.
- از هر فضای ابریای که میشناسید (مثل دراپ باکس) استفاده کنید برای ذخیرهی اطلاعات.
بیپولی و از کارافتادگی رو جدی بگیرید!
معمولا یکی از معایب فریلنسری عدم امنیت شغلی عنوان میشه. یعنی مطمئن نیستید ماه بعد هم کار داشته باشید! راهحل این مشکل رو نوشتن قرارداد بیان میکنن ولی من طبق تجربه فهمیدم که قراردادها میتونن کاغذ پارهای بیش نباشن (معجزهی خورده شدن پیماننامه قریش توسط موریانهها رو از زمان پیامبر به خاطر بیارید) و از طرفی خیلی نمیشه رو تعهد کارفرما حساب کرد (مورد داشتیم کارفرما گفته من قرارداد خودم رو قبول ندارم. دیدم که میگم.) بهترین کار اینه که در عین رعایت احتیاط، آدم خودش به فکر خودش باشه. پیشنهاد من به شما فریلنسرهای عزیز:
- اندازهی مخارج شش ماه زندگیتون پسانداز داشته باشید و تا وقتی این پسانداز جور نشده، از هر خرج اضافهای بپرهیزید! طوری نباشه که اگر کارتون رو از دست دادید دیگه از پس اجاره خونه و یه لقمه نون برنیاید. جوری پسانداز کنید که اگر شش ماه کار پیدا نکردید بتونید گذران زندگی کنید.
- به فکر بیمه هم باشید. قرار نیست تا آخر عمرتون کار کنید. بهتره از الان به فکر آینده هم باشید و دنبال بیمهی بازنشستگی، درمانی و عمر بگردید. پیشنهاد میکنم بهصورت خویشفرما خودتون رو بیمهی تامین اجتماعی کنید تا هم از مستمریاش استفاده کنید و هم از خدمات درمانیش. در کنارش میتونید از یه بیمهی دیگه (که توصیه میکنم از بیمههای خصوصی انتخاب نکنید چون هیچ تضمینی برای پولتون ندارن و با وضع فریلنسری هیچجوره به صرفه نیست) بیمهی عمر بخرید و در کنارش از آپشن بیمهی بازنشستگی هم استفاده کنید. اینجوری از دو جا بیمهی بازنشستگی میگیرید و خیالتون تخت تخت میشه.
- حتما حساب کتاب امور مالیتون رو داشته باشید. روشی که من بعد از امتحان کلی روش دیگه انتخاب کردم این بود که:
چندتا حساب بانکی مختلف باز کردم. یکی برای دریافت حقوق، یکی برای پسانداز روز مبادا، یکی برای پسانداز کارهای بزرگ و نیازهای اساسی، یکی هم خرج دم دستی.
برای من نیازهای اساسی اینهاست: هزینهی بیمه، هزینهی باشگاه، هزینهی دکتر، هزینهی اینترنت و شارژ
و وقتی اینها پرداخت بشه یا در ماه نیاز به یکیشون نباشه، پول این حساب صرف یه کار بزرگ میشه، مثلا خرید گوشی موبایل.
خرج دمدستی هم شامل هزینه رفتوآمد، کافه با دوستان، خرید هدیه، ... میشه. از این دسته هرچی باقی بمونه میره تو حساب نیازهای اساسی.
حسابهای پساندازم تو بانکهای دولتی هستن تا خیالم راحت باشه به سرنوشت موسسات اعتباری دچار نمیشم. حسابی که برای پسانداز روز مبادام هست کارت بانکی نداره تا سهلالوصول نباشه برام و سریع نرم سراغش. {میدونید که... به محض اینکه حساب روز مبادا باز کنید فرداش یه اتفاقی میفته که فکر میکنید این دیگه مباداتونه. ولی گول نخورید.}
دستمزد دریافتیم رو به این نسبتها تقسیم میکنیم: ۳۵ درصدش رو سریعا و بیهیچ حرف پیشی واریز میکنم تو حساب روز مبادا، انگار نه انگار همچین پولی اصلا داشتم.
۴۰ درصدش رو واریز میکنم تو حساب نیازهای اساسی.
۲۵ درصدش رو واریز میکنم تو حساب دمدستی.
ناگفته نماند هر شب خرجهایی که اون روز کردم رو تو دفتر یادداشت میکنم تا ببینم پولم برای چیا داره میره، چهجوری میتونم کنترلش کنم، کجاها نیاز به بازبینی داره، و از همه مهمتر اینکه خرجم بیشتر از درآمدم نباشه. که این آخری سرآغاز بیپولیه!
تو خونه کار میکنی؟ ایشالا زودتر یه کار درست حسابی پیدا کنی!
احتمالا شما هم بارها این حرف رو از اطرافیانتون شنیدید. باورِ اینکه میشه از تو خونه هم کار کرد برای افرادی که عمری کارمند بودن یا مجبور بودن از صبح تا شب بیرون خونه دنبال یه لقمه نون باشن، خیلی سخته. ولی از دستشون ناراحت نشید! وقتی با هر حقوقتون تونستید برای خودتون یه چیزی بخرید و ثابت کردید که اگر کار نمیکردم پول این چیز رو از کجا میآوردم، کمکم عادت میکنن شما رو تو خونه در حال کار ببینن.
مواقعی که تو خونه نمیتونید کار کنید شاید بد نباشه برید کتابخونه که هم ساکته و هم پریز برق داره. من شخصا با کافه موافق نیستم چون سر و صدا زیاده و اهل هدفون گذاشتن نیستم، کلی خوراکی چاقکننده دم دستمه و محدودیت ساعت هم دارم. تجربهی دفتر کار اشتراکی و اجارهای هم ندارم به همین خاطر توصیهای ندارم در این مورد. :))
البته فکر نکنید تو خونه دفتر کار دارم! اتاق من و خواهرم مشترکه و مذاکره و مسالمت بهترین راهحل برای من محسوب میشه :))))
به پایان آمد این ویرگول، حکایت همچنان باقیست...
قبلا تو پست فری لنسینگ: آنچه بقیه فکر میکنند vs. آنچه در واقعیت هست سعی کردم کمی این تفاوت رو به زبان طنز بگم. ولی تو این پست تماما تجربهی شخصیام رو باهاتون به اشتراک گذاشتم. اگر تو هر بخشی از این پست راهکار بهتری دارید یا روش متفاوتی رو انجام میدید خوشحال میشم با من به اشتراک بذارید.
در ضمن اگر این مطلب براتون مفید بود میتونید از طریق صفحهام در حامی باش، وبلاگمرو حمایت مالی کنید.
پ.ن: برای موانعی که ممکنه در راه فریلنسری براتون پیش بیاد مطالبی رو از قبل نوشتم که اینجا دوباره یادآوری میکنم:
مطلبی دیگر از این انتشارات
مدرسه فریلنس
مطلبی دیگر از این انتشارات
آسیبشناسی زندگی روزمره یک محتوا نویس!
مطلبی دیگر از این انتشارات
فریلنس بودن یا نبودن، مسئله این نیست!