عاشقانه های ارباب ستاره ها


روی ستاره ها قدم می زد

آسمانش از جنس تاریکی بود

با هر نوازش دستی برسر ستاره ها می کشید و ستاره ها را از خواب بیدار می کرد

برایشان آواز می خواند

چون مادری که بر بالین فرزندانش آواز سر می دهد

گرد تاریکی را از روی ستاره ها پاک می کرد و میان ستاره ها می رقصید

می چرخید آواز می خواند و عاشقانه در آن دیار می زیست

ریتم کلماتش در گوش ستاره ها می پیچید

با هر نت تنشی در تاریکی ایجاد می کرد

خاموشی چراغ ها از درخشش گیسوان پریشانش آزرده خاطر شدند

آنجا دیار ستارگان بود و او دختر ستاره ای

دیوانه ی تاریکی شب بود

اگر شب نبود فرزندانش از خواب بیدار نمی شدند

او شب ها آواز می خواند شب ها می رقصید شب ها می گریست و شب ها می زیست

او تاریکی شب را پاس می داشت

غنچه ی ستاره ای را می بوسید

جای بوسه هایش هنوز بر پیشانی آسمان شب باقیست

شبی ستاره هایش خاموش شدند

آسمان در تاریکی فرو رفت

هرچه آواز خواند ستاره ها بیدار نشدند

هرچه بر مزار ماه گریست دگر آسمان شبش روشن نشد

هر چه بوسه بر آسمان کاشت دگر شب هایش پر ستاره نشد

ستاره ها مرده بودند و دختر ستاره ای کنجی زانوی غم بغل گرفته بود

ستاره ها مرده بودند و دختر ستاره ای بر مزارشان مرثیه می خواند

به خود امید می داد که روزی ستاره ها رستاخیز خواهند کرد

روزی تاریکی شب را شکست خواهند داد و آن روز دوباره دست در دست ماه خواهد رقصید

روز ها می گذشت و غنچه ی امید در دل دختر ستاره ای پژمرده تر می شد

او در تاریکی آسمانش محو می شد

از آن درخشش وجودش تنها درخشش اشک هایش مانده بود

از آن شور زندگی تنها گله و شکایت بود و بس

در واپسین لحظات زندگی اش

آن دم که بر لبه ی دنیا نشسته بود

آن دم که از رستاخیز ستاره ها نومید گشته بود

صدایی نامش را بر زبان آورد

کورسویی شیشه ی ظلمت را شکست و قلب دختر ستاره ای را نشانه گرفت

هیبتی به درخشش تمام ستاره ها کنارش نشست

اشک هایش را پاک نکرد

سعی نکرد آرامش کند

دلداری اش نداد

آن ها کنار هم با هم گریستند

با هم از تاریکی گله کردند

با هم از خلاء نامتناهی ای که قلبشان را می فشرد گفتند

با هم آواز خواندند

آنقدر آواز خواندند که ستاره ی قطبی سنگ قبر خود را شکست

آنقدر آواز خواندند که عشق در رگ های ستاره ها جوانه زد و آن ها از خون خود آبش دادند

آنقدر آواز خواندند که کلماتشان میان افسانه ها دویدند

و از آن روز افسانه ی ارباب ستاره ها زبان به زبان چرخید

هنوز هم عاشقانه هایشان از آسمان به گوش می رسد.....

~•°stargirl°•~