تمام هنر برای ابر بود اما؛ همه برای باران شعر می گفتند...!
اندکی سیاه بازی
از آدمای سیاستمدار متفرم !!!!
منظورم از سیاستمدار این نیست که حتمن درجه ای در سیاست کشور داشته باشن هاااا، نه !
کسایی که توی هر حرفشون هزار منظور و کنایه دارن ، همه حرفاشون با برنامه قبلیه، مث بازی شطرنج پله پله جلو میرن و کیش و ماتت میکنن و مث من ساده و احمق نیستن !
آره من احمق بودنم رو دوست دارم.
با اینکه سرش کلیییی ضربه خوردم اما، همین صفت باعث میشه حس خوبی نسبت به خودم داشته باشم.
از اونجایی که «جدیدن» سوگلیِ خونواده تشریف دارم و حرفم رد خور نداره، یکی از دوستانِ سیاستمدارم بهم چنین توصیه ای کرد:
اولش توجه خاصی به حرفش نکردم و صرفا به شوخی تٱیید کردم اما وقتی نشستم فکر کردم ، وسوسه شدم و دیدم که ای وای ، من این همه سال نیاز های زیادی که حتی ضروری بودن، داشتم که نگفتم و اونقدر رو هم تلنبار شدن که فکر میکردم اگ بخوام بگم هم نیاز هام برآورده نمیشن و به این منظور بیخیالش شدم. پس الان که بابام مدام اصرار میکنه میگه چی میخوای برات تهیه کنم هرچی تو دلته رو بگو ، میتونه فرصت خوبی باشه ، هوم ؟!
چند ماهی میشه که از خونه ی خودمون به خونه مادربزرگه مهاجرت کردم، دلیلِ این مهاجرت خیلی مفصله اما من فضای بهتر واسه درس خوندن رو بهونه کرده بودم !
مادرم این چند مدت منتظره من، «میخوام برگردم خونه» رو به لب بیارم.
و از اونجایی که قراره امسال پشت کنکور بمونم و کلی فشار رو به جانِ عزیز تر از جانم «چه خر توو خر شد😂» تحمیل کنم، پس باید روتین و محیط زندگیم رو طوری تنظیم کنم که سرشار از انرژی مثبت باشه تا در مبارزهی از پا در آوردن من شکست بخوره !
در همین جهت یک لیست بلند بالا از خواسته هام رو تحویل مادرِ گرام دادم که بعد اوکی شدنش برگردم به دلِ اتاقی که دیگه تیره و تار نخواهد بود.
1.چراغونی کردن اتاق: نمیدونم من چشمم خیلی ضعیفه یا چراغا زیادی مضخرف شدن، کلن نورِ کم به من احساس خستگیِ زیادی القا میکنه و کل انرژیمو میگیره ، به خصوص اینکه دیوار اتاق من کاملا سفیده، پس در قدم اول دستور من این بود که چراغای اتاقم رو دو برابر کنن.
2.نقاشی کردن دیوار اتاق، به دست خانومِ نقاش بزرگ کشورمون، شیدا داوینچی که از پس کشیدن یه دایره هم بر نمیاد😂. فک کنم یادتونه قبلن گفته بودم اتاقم خیلی بی روحه، با این کار میخوام بهش جونِ تازه هدیه بدم تا بتونه مث آینه به خودم برشگردونه.
3.تبدیل اتاق به باغی سرسبز: بله بله همینطور که حدس میزنید قراره اتاق رو پر از گل و گیاه بکنم😌
4.ساخت یک پنجره ی کوچک: برای نگهداری از این گل و گیاه و شاداب تر شدن اتاقم یه پنجره که نور طبیعی رو به اتاق بپاشه لازمه دیگ ن؟ «آقااا، بابام سالهاست میگه بیا یه پنجره برات بسازیم اما من ردش میکردم!!! الان مامانم باز خودش تکرارش کرد من صرفا قبول کردم همین، خواسته ی غیر معقولی نیست بخدا 😭😂»
5.لپتاپ: برای شروع کسب و کار زیادی لازمه.
6.خرید قالیچه ای جدید: بدون شرح
پ.ن۱: خدایی میبینید چه آدم کم توقعی هستم؟ هعییییی کیه که قدر بدونه😭😂❤️
پ.ن۲: ممکنه طمع گریبان گیرم بشه و خواسته هام بیشتر ، اون موقع اینجا اضافش میکنم😌😂
پ.ن۳: زندگیِ شما در چه حاله دوستان؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سحر شب های تار من
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندوه تابستانهِ من:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
خدایا صدای مرا میشنوی؟