مرا در منزلِ جانان چه اَمنِ عیش؟
فانوسِ اقیانوسِ من؛ غم

یه غم نامرئی دارم. دنبالم راه میوفته. با فاصله پشت سرم میاد. از آشناهای قدیمی روحمه. دیگه صدای گام های سنگین و بلندشُ نمیشنوم، چون عادی شده. کف دستشُ بهم نشون میده تا کلید قلبمُ بهش بدم.
یه غم ملایم دارم. به خنده هام میخنده. منتظر میشینه تا منُ متفکر گیر بندازه. خودشُ آویزون شونه هام میکنه.
یه غم مداوم دارم. باهام چایی مینوشه. کتاب میخونه. قدم میزنه. بغلم میکنه و همونجا خوابش میبره.
یه جای دور، یه جای خیلی دور هست. یه جایی که فقط تو اونجا هستی خدا.
چشمامُ میبندم و تصورش میکنم. یه درِ چوبیِ سادهٔ قهوهای که تو برام باز میکنی.
منُ میبینی که لباسای سادهای پوشیدم و یه قلب پر از بخیه و چسب زخم داره توی سینهام میتپه.
بهم میگی که برای عبور از این در باید هر چی غم داریُ این بیرون جا بذاری.
منم با خوشحالی به غم ملایمِ مداومِ نامرئیام بدرود میگم و همه غمریزه هایی که توی جیب هام مخفی کردمُ میریزم توی درهٔ دنیا.
بعد قلب پاره پارهامُ با آرامش از سینهام بیرون میکشم و به خودت میدم. بهت میگم که همین قلب داغونُ تونستم از دست غم نجات بدم.
و تو هم بهم افتخار میکنی و از آفریدنم خوشحال میشی.
حالا دیگه یه آدم بیغم و بیدلم که تنها متعلق به توئه. میدوئم توی شهرِ شادت و به همهٔ غم های زندگی قبلیم میخندم.
پس منتظرم بمون خدا. بالاخره یه روز میام پشت اون در. درحالی که امیدم فقط به توئه تا برام بازش کنی.
در سرم بود که ره سوی تو پیمایم سخت
آنقدر گرد به پا خاست که ره پنهان شد
گله ای نیست تو را زانکه منم عهد شکن
پرده اثم به چشم، مویه کنان؛ جانان شد
آب روی رخم ای شاه خوی همت نیست
اشک شور است که ز جان مدعی نادان شد
رشته هستی من تار نحیفی است غمین
تا که نور تو در آن ساز سحر رقصان شد
۲۴ بهمن ۱۴۰۳
بماند به یادگار :)
پ.ن: شعر کاملاً دلی بود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
به ظرافت یک مجرم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کبوتر...
مطلبی دیگر از این انتشارات
خداوند شعر و غزل...؟
شخصیت دشمنی مرموز غم، دوستی مرموز خدا، کلبه ساده چوبین، فضای این متن رو دلچسب کردن.
درمورد شعر آخر، کار(شاهکار) خودتونه؟ چون هیچ جای دیگه نخونده بودمش😀
واقعا قلم ارزشمندی دارید .
براتون آرزوی موفقیت می کنم . امیدوارم که به جایگاهی که لایقش هستید برسید
و به جای غم و افسردگی و احساسات منفی
از تجربه های خوب و احساسات زیبای شادی و شور بنویسید