و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
حکایت صوتی بقال و مرد غریب- قسمت اول
در روزگاران قدیم در یکی از شهرهای کشور عزیزمان، بقال مهربونی زندگی می کرد. روزی مرد غریبی به او مراجعه کرد و نشانی را پرسید. بقال او را راهنمایی کرد و مرد غریب رفت. مدتی بعد مرد غریب برگشت و ضمن تشکر از بقال کیسه پولی را پیش او به امانت گذاشت و گفت: من در شهر سوال کردم و همه گفتند تو مرد امانتداری هستی و ...
(به نقل از کتاب قصه ما همین بود آقای محمد میرکیانی با اندکی تغییرات)
لینک کامل داستان بقال و مرد غریب:
مطلبی دیگر از این انتشارات
طوطی و بازرگان -داستان صوتی-قسمت دوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
خرگوش با هوش
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان صوتی-انگشتر سلیمان-قسمت سوم