و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
حکایت صوتی بقال و مرد غریب- قسمت سوم

بقال که به بندگاه برگشت دید کشتی رفته و روی زمین نشست و با ناراحتی گفت خدایا، این دفعه هم اومدم یک کار خیر دیگه کنم و کشتی را از دست دادم، حالا در این شهر غریب چه بلایی قراره سرم بیاد؟
همینطور در فکر بود که از پشتر سرش صدایی اومد،
-یک نفر به من نابینا کمک کنه . . .
لینک کامل داستان بقال و مرد غریب:
مطلبی دیگر از این انتشارات
حکایت صوتی بقال و مرد غریب- قسمت اول
مطلبی دیگر از این انتشارات
حکایت صوتی- نقشه مرغ ماهیخوار
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان صوتی طوقی و زاغ و دوستان-1-(کلیله و دمنه)