داستان صوتی-انگشتر سلیمان-قسمت اول

این داستان را از کتاب افسانه های کهن مرحوم صبحی با اندکی تغییر جملات جهت روانتر شدن بیان داستان جهت عزیزانم نقل میکنم.

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود در زمان های قدیم زن وشوهری بودند که زندگی آرومی داشتند و ...

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم - عصر حاضر


<- بازگشت به فهرست افسانه های قدیم ایرانی


نظرات دانشجویان عزیز در جای دیگری که داستان را گفته بودم:
ن.صا.

واقعا خوبی و محبت هیچ وقت فراموش نمیشه...حتی خوبی کردن به حیوانات

ز.نور.

سلام استاد.ممنون???

خیلی روان و گیرا بود داستان.

یک نکته ای که همه داستان ها، افسانه ها و یا حتی و اتفاقاتی که قدیم واقعا رخ دادن و ما الان شرح اونها رو میشنویم دارند اینه که با محاسبات کنونی ما قابل حل شدن نیستن.یعنی اگر دوباره این صورت مسئله اتفاق بیفته، هر کسی یه راه کار متفاوت و جدید مطرح میکنه و چه بسا اون شخص اول داستان رو هم متهم میکنه که چرا تصمیم اشتباه گرفت....

ولی نکته مهم این داستان ها، پاک بودن و دست نخورده بودن روح و تفکر شخص اول داستان هست...

چیزی که جامعه نیاز داره یاداوری بشه بهش، حتی اگر به قیمت این تموم بشه که مورد تمسخر اونا واقع بشه. مهم اینه که رسالت داستان، که یاداوری ارزش ها است، انجام بشه


ح.سا

سلام به همه و استاد عزیزم

اول که اسم گروهو دیدم با خودم فکر کردم چه اسمی! و دنبال وجه تسمیه اش میگشتم.. داستان رو که گوش دادم گفتم ظاهرابخاطر اسم داستان هست ولی مطمئنم که پیامی عمیق داره.. و زمانی که پیام استاد رو خوندم که نوشته بودند «بعدا درمورد علتش گفتگو میکنیم» بسیار مطمین تر شدم و مشتاق تر که اون علت رو بفهمم.

زمان زیادیه شاید بیشتر از ۲۰ سال که کسی برام قصه نگفته بود و این عبارت «یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود» مخاطبش من نبودم... و شنیدنش الان منو پر حس خوب کرد و اینکه مخاطب استادم قرار گرفتم یکی از منحصر به فردترین تجارب من هست..

از اینجای قصه که احتمالا مربوط به نحوه برداشت از داشته هامون میشه و اثرات و عواقب خیلی جالب خواهد بود

و بسیار مشتاق شنیدم☺️

ن.رح

استاد من اين داستان را در كشيكم گوش ميدهم بسيار جالب است

بسيار زيبا نقل مي شود

ممنونم

بي صبرانه منتظر قسمت هاي بعد و تحليل هاي زيباي دوستان هستم