[زنی كه رام نشد، تا ابد تمام نشد] 35.699738,51.338060
تو برای من نیستی.
باز چشم باز میکنم و میبینم میانه ی باتلاقم
دست و پا میزنم
صدا نازک میکنم
ابرو برمیدارم
خط چشم قرمزم را محکم تر میکشم
میان رنگ های مورد علاقه ی تو در به در میشوم
اما باز هم تو برای من نیستی
مرا میبوسی
محکم تر و عاشقانه تر از همیشه میبوسی
دست لای موهای پریشان شده ام میکشی و بو میکنی
و آنچنان تنگ در آغوشم میکشی که در تنت حل شوم
اما عزیزِمن ،باز هم تو برای من نیستی
برایت مینویسم این احساس چیزی فراتر از دوست داشتن است و من اصلا نمیتوانم کسی را صرفا دوست بدارم
من فقط مجنون میشوم
دیوانه میشوم
و احمقانه دلم میخواهد از جانب تو آسیب ببینم
آسیب های جبران ناپذیر و ویران کننده
و اما بازهم در پایان تمام این اعتراف های تکراری میدانم و میدانی که تو برای من نیستی

به من میگویی چشم هایم را دوست داری و طرز صدایم را
به من میگویی در خیالات و افکارت جای بزرگی دارم
به من میگویی زود به زود دلتنگم میشوی
به من میگویی وابسته ام هستی و از شدتش واهمه داری
به من میگویی شانه هایم برای حرف هایت امن است
به من چیزهای زیادی میگویی
اما عزیزم
تو برای من نیستی
در هر قدمی که برمیدارم و در هر نفسی که میکشم
در هر بوسه ای که روی لب تو میکارم
در تک تک ثانیه هایی پا به پای تو سیگار میکشم
در هر شبی که به دیوار تراس خانه ی تو تکیه دادم و آشپزی کردنت را تماشا کردم
کسی در ذهن من فریاد میکشد توی برای من نیستی
در خواب و بیدارم
در خوشی و ناخوشی ام
در مرگ و جنونم
در وحشت و عصیانم
کسی در ذهن فریاد میکشد که تو برای من نیستی
مهم نیست چقدر شجاع و بی پروا باشم
مهم نیست چقدر قوی باشم یا تا کجا روی احساساتم کنترل داشته باشم
مهم نیست سرتا پایم نشان از دختر مورد علاقه ی تو دارد
مهم نیست که من تنها زنی هستم که موهایش بوی سیگار تو را میگیرد
عزیز من
تو برای من نیستی
میبینی ؟
میدانی و میدانم
اما ما هرگز دست از دست و پا زدن در این لجنزار خود ساخته برنمیداریم
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای تویی که مزاحم روز های من نمیشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
فردای بدون تو!
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه تشکر برای یه دوست